{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اعتراف میکنم که تا همین چند وقت پیش هر جا"برق لامع" (مارک یه حوله هستش) میدیدم فکر میکردم قبلا مغازه الکتریکی بوده بعدالان شده حوله فروشی و صاحب مغازه هم یادش رفته تابلوی مغازه رو عوض کنه!!!
اعترافمیکنمممممممم شباهت زندگی من وانیشتن در اینه که هردو بچیگیامون خنگ بودیم ولی خوب از وسطای بیوگرافیمون به بعد یه کم متفاوت میشه.........
میخواستم ازمخاطب خاااصم جدا بشم... یه دفعه عطسم گرفت . . . صبر اومد . . . هیچی دیگه گذاشتم واسه یه روز دیگه :))
باتری ساعت مچیم تموم شده .... هر نیم ساعت با ساعتای دیگه تنظیمش میکنم! والـــــــــــا مگه پول مفته که براش باتری بندازم با دست درستش میکنم!!
اعتراف میکنم هر موقع یکی از پستای پچه ها رو کپی میکنم(گرگ بخوردم میدونم)ولی لایکشم میکنم بعهله ما از ایناشیم لایک=نه توروخدا لایکشم نکن خسته میشی
اعتراف می کنم اونی ک تو زنگ فیزیک گوشیش زنگ خورد و همه به هم نیگا کردن تا بفهمن کیه من بودم. خو چیکا کنم؟ بالاخره باید ماشین حساب یا مثلن دیکشنری یا کورنومتر ببریم مدرسه دیگه!!!!
اعتراف میکنم دیروز(شنبه)عضو شدم بعد اومدم با کلی ذوق و شوق پست بذارم گفتن سایت برای قرعه کشی 5شنبه و جمعه بستست منم الان روزای هفته رو قاطی کردم کلاس 1شنبمو نرفتم
اعتراف ميكنم باهزار التماس وخواهش گودزيلامون رو ازپاي كامپيوتر بلند ميكنم تابيام مطلبي تو 4جوك بزارم. آخرش ميام اينقد مطلب خنده داروباحال ميخونم كه حتي خودمو هم فراموش ميكنم....
بعضیا همچین با تعجب ازم میپرسن : «یعنی دوس پسر نداری؟!! » انگار دست و پا ندارم
اعتراف میکنم بچه که بودم بابام منو برد استانبول بعد که بزرگ شدم فهمیدم گولم زده و من برده بود تبریز و تو تاکسی هم ترانه ی ابراهیم تاتلیس گذاشته بودند..
اعتراف ميكنم هميشه از حرص كسي كه وقتي خوابيدم پتو رو از روم ميكشه تا بيدارم كنه ،يه يك ساعتي هم بدون پتو ميخوابم :)))
اعتراف میکنم هنوووز که هنوزه بعد از این همه سال درس خوندن، وقتی به 5+7 یا 5+8 می رسم، پس از 2دقیقه خیره ماندن، به انگشتام متوسل میشم! جان خودم با هیچ جمع و تفریق دیگه ای انقد مشکل ندارم.
اعتراف میکنم دوست پسر دوستم رو ازش دزدیدم وباپسره قول و قرار ازدواج هم گذاشتیم حالا جواب دوستم چی بدم؟نمیدونم خدایی خون منو میریزه ولی آخه یاسین خیلی خوشکله
اعتراف میکنم:یکی از تفریحات دوران دبستانم باز کردن زیپ کیف جلوییم توصف بود.بعد فرار میکردم آخر صف.... ازروز رستاخیز نمی ترسیدم..........@_
اعتراف میکنم اگه این پول هایی رو که زیر فرش قایم کردم ،تو بانک میذاشتم الان پولم چند برابر شده بود !!!
اعتراف میکنم داشتم با انگشت اشاره با موس لمسی لپ تاپ کار میکردم. میخواستم راست کلیک کنم انگشت وسط رو فشار میدادم رو صفحه لمسی!! فکرمیکردم انگشت وسطم حکم راست کلیک رو داره.بعللهههههه همچین ادمی هستم من
اعتراف میکنم که تا همین چند وقت پیش هر جا"برق لامع" (مارک یه حوله هستش) میدیدم فکر میکردم قبلا مغازه الکتریکی بوده بعدالان شده حوله فروشی و صاحب مغازه هم یادش رفته تابلوی مغازه رو عوض کنه!!!
اعترافمیکنمممممممم شباهت زندگی من وانیشتن در اینه که هردو بچیگیامون خنگ بودیم ولی خوب از وسطای بیوگرافیمون به بعد یه کم متفاوت میشه.........
میخواستم ازمخاطب خاااصم جدا بشم... یه دفعه عطسم گرفت . . . صبر اومد . . . هیچی دیگه گذاشتم واسه یه روز دیگه :))
باتری ساعت مچیم تموم شده .... هر نیم ساعت با ساعتای دیگه تنظیمش میکنم! والـــــــــــا مگه پول مفته که براش باتری بندازم با دست درستش میکنم!!
اعتراف میکنم هر موقع یکی از پستای پچه ها رو کپی میکنم(گرگ بخوردم میدونم)ولی لایکشم میکنم بعهله ما از ایناشیم لایک=نه توروخدا لایکشم نکن خسته میشی
اعتراف می کنم اونی ک تو زنگ فیزیک گوشیش زنگ خورد و همه به هم نیگا کردن تا بفهمن کیه من بودم. خو چیکا کنم؟ بالاخره باید ماشین حساب یا مثلن دیکشنری یا کورنومتر ببریم مدرسه دیگه!!!!
اعتراف میکنم دیروز(شنبه)عضو شدم بعد اومدم با کلی ذوق و شوق پست بذارم گفتن سایت برای قرعه کشی 5شنبه و جمعه بستست منم الان روزای هفته رو قاطی کردم کلاس 1شنبمو نرفتم
اعتراف ميكنم باهزار التماس وخواهش گودزيلامون رو ازپاي كامپيوتر بلند ميكنم تابيام مطلبي تو 4جوك بزارم. آخرش ميام اينقد مطلب خنده داروباحال ميخونم كه حتي خودمو هم فراموش ميكنم....
بعضیا همچین با تعجب ازم میپرسن : «یعنی دوس پسر نداری؟!! » انگار دست و پا ندارم
اعتراف میکنم بچه که بودم بابام منو برد استانبول بعد که بزرگ شدم فهمیدم گولم زده و من برده بود تبریز و تو تاکسی هم ترانه ی ابراهیم تاتلیس گذاشته بودند..
اعتراف ميكنم هميشه از حرص كسي كه وقتي خوابيدم پتو رو از روم ميكشه تا بيدارم كنه ،يه يك ساعتي هم بدون پتو ميخوابم :)))
اعتراف میکنم هنوووز که هنوزه بعد از این همه سال درس خوندن، وقتی به 5+7 یا 5+8 می رسم، پس از 2دقیقه خیره ماندن، به انگشتام متوسل میشم! جان خودم با هیچ جمع و تفریق دیگه ای انقد مشکل ندارم.
اعتراف میکنم دوست پسر دوستم رو ازش دزدیدم وباپسره قول و قرار ازدواج هم گذاشتیم حالا جواب دوستم چی بدم؟نمیدونم خدایی خون منو میریزه ولی آخه یاسین خیلی خوشکله
اعتراف میکنم:یکی از تفریحات دوران دبستانم باز کردن زیپ کیف جلوییم توصف بود.بعد فرار میکردم آخر صف.... ازروز رستاخیز نمی ترسیدم..........@_
اعتراف میکنم اگه این پول هایی رو که زیر فرش قایم کردم ،تو بانک میذاشتم الان پولم چند برابر شده بود !!!
اعتراف میکنم داشتم با انگشت اشاره با موس لمسی لپ تاپ کار میکردم. میخواستم راست کلیک کنم انگشت وسط رو فشار میدادم رو صفحه لمسی!! فکرمیکردم انگشت وسطم حکم راست کلیک رو داره.بعللهههههه همچین ادمی هستم من
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم