{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اعتراف مي كنم وقتي بچه بودم تو حموم موقعه سر شستنم ميچسبيدم به ديوار كه كسي پشتم نباشه
اعتراف میکنم هنوز که هنوزه مرگ مرتضی پاشایی باورم نشده و تا همین دیروز منتظرالبوم جدیدش بودم ولی حیف حیف که حقیقت چیز دیگه ای هست خدا به هممون بخصوص خانواده محترمش صبر بده
فکر نکنم به اعتراف نیاز داشته باشم چون هر چی میشد مینداختن گردن من چه اعتراف می کردیم چه نمی کردیم تقصیر من بود . . .
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم تحت تاثیر سریال خانه به دوش اون آقاهه بود آقای لطفی رو ميگم فکر میکردم از این کش های پیراهن است فقط مال آدم پولداراست
اعتراف میکنم دوماه بعد بمشام رسیدنماه مهره و من . . . . . . . هنوز یبارم نرفتم دانشگا... بله ما انیم دیگه
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم،اگه تنهایی میرفتم بیرون،در به روم بسته میشد،میترسیدم از ۱-نکنه مامان بابام،منو از یاد ببرن ۲-نکنه جغد بیاد منو با خودش ببره لونش ۳-نکنه موتور سوار بیاد بدزده منو
اعتراف میکنم توی خونه بودم همه ی فک و فامیل جمع بودن داشتیم بازی میکردیم که یهو خواستم بگم شتر مرغ گفتم موتور شرغ من:) فک و فامیل=)) بازی ^_^
اعتراف میکنم: واس من تنها چيزي که خاص بود خوردن چيپس فلفلي با ماســتـ بود ستاد مبارزه با مخاطب خاصツ
اعتراف ميکنم وقتى بچه بودم به آلوچه و گيلاس و زردآلو ميگفتم : گولى سبز، گولى سرخ و گولى سرخ
اعتراف میکنم... وقتی بچه بودم فک میکردم خرمگس... . . . . . . همون مگسایی هستن که یه مگس دیگروروکولشون سوارمیکننن
اعتراف میکنم..خونه ما انقدر به پشه ها خوش میگذره نمیخوان برن...پیر شدن دیگه پرواز نمیکنن . فقط راه میرن...اون روز یکیشون رو زدم تو دیوار دیگه راه نرفت...فک کنم پوکی استخوان گرفته بود...
اعتراف میکنم یه مدت که بدجور معتاد اینترنت بودم ، هروقت گلاب به روتون میرفتم دستشویی ، گوشیمو با خودم میبردم. حالا درسته قشنگ فاز بهم نمیداد ولی از پنج دقیقه خماری بهتر بود.
اعتراف تو دوران شیرین بچگیم(۶سالگی) این مامانه گل ما،بهمون پول داد گفت:برو یه بسته نون لواش یخر منم رفتم از همسایه بغلیمون نون گرفتم،با پول نون لواشک خریدم اینقدر بچه اقتصادی بودم من
اعتراف میکنم فقط اون دو سه روز اولی که تازه مسواکمو خریدم با عشق و علاقه مسواک میزنم...^__^ وگرنه دیگه بقیه ی روزا از سر اجباره.....^__^
اعتراف میکنم امروز داشتم به مشکلاتم میخندیدم . . . مشکلات اومد زد تو گوشم گفت مگه من باهات شوخی دارم بچه اصلا جنبه نداشت
آقا و خانم من اعتراف میکنم وقتی بچه بودم و مهمون می اومد واسمون چشمامو میبستم که دیده نشم!! ای خدا..همیشه مهمون شاد کن بودم:-)
اعتراف مي كنم وقتي بچه بودم تو حموم موقعه سر شستنم ميچسبيدم به ديوار كه كسي پشتم نباشه
اعتراف میکنم هنوز که هنوزه مرگ مرتضی پاشایی باورم نشده و تا همین دیروز منتظرالبوم جدیدش بودم ولی حیف حیف که حقیقت چیز دیگه ای هست خدا به هممون بخصوص خانواده محترمش صبر بده
فکر نکنم به اعتراف نیاز داشته باشم چون هر چی میشد مینداختن گردن من چه اعتراف می کردیم چه نمی کردیم تقصیر من بود . . .
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم تحت تاثیر سریال خانه به دوش اون آقاهه بود آقای لطفی رو ميگم فکر میکردم از این کش های پیراهن است فقط مال آدم پولداراست
اعتراف میکنم دوماه بعد بمشام رسیدنماه مهره و من . . . . . . . هنوز یبارم نرفتم دانشگا... بله ما انیم دیگه
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم،اگه تنهایی میرفتم بیرون،در به روم بسته میشد،میترسیدم از ۱-نکنه مامان بابام،منو از یاد ببرن ۲-نکنه جغد بیاد منو با خودش ببره لونش ۳-نکنه موتور سوار بیاد بدزده منو
اعتراف میکنم توی خونه بودم همه ی فک و فامیل جمع بودن داشتیم بازی میکردیم که یهو خواستم بگم شتر مرغ گفتم موتور شرغ من:) فک و فامیل=)) بازی ^_^
اعتراف میکنم: واس من تنها چيزي که خاص بود خوردن چيپس فلفلي با ماســتـ بود ستاد مبارزه با مخاطب خاصツ
اعتراف ميکنم وقتى بچه بودم به آلوچه و گيلاس و زردآلو ميگفتم : گولى سبز، گولى سرخ و گولى سرخ
اعتراف میکنم... وقتی بچه بودم فک میکردم خرمگس... . . . . . . همون مگسایی هستن که یه مگس دیگروروکولشون سوارمیکننن
اعتراف میکنم..خونه ما انقدر به پشه ها خوش میگذره نمیخوان برن...پیر شدن دیگه پرواز نمیکنن . فقط راه میرن...اون روز یکیشون رو زدم تو دیوار دیگه راه نرفت...فک کنم پوکی استخوان گرفته بود...
اعتراف میکنم یه مدت که بدجور معتاد اینترنت بودم ، هروقت گلاب به روتون میرفتم دستشویی ، گوشیمو با خودم میبردم. حالا درسته قشنگ فاز بهم نمیداد ولی از پنج دقیقه خماری بهتر بود.
اعتراف تو دوران شیرین بچگیم(۶سالگی) این مامانه گل ما،بهمون پول داد گفت:برو یه بسته نون لواش یخر منم رفتم از همسایه بغلیمون نون گرفتم،با پول نون لواشک خریدم اینقدر بچه اقتصادی بودم من
اعتراف میکنم فقط اون دو سه روز اولی که تازه مسواکمو خریدم با عشق و علاقه مسواک میزنم...^__^ وگرنه دیگه بقیه ی روزا از سر اجباره.....^__^
اعتراف میکنم امروز داشتم به مشکلاتم میخندیدم . . . مشکلات اومد زد تو گوشم گفت مگه من باهات شوخی دارم بچه اصلا جنبه نداشت
آقا و خانم من اعتراف میکنم وقتی بچه بودم و مهمون می اومد واسمون چشمامو میبستم که دیده نشم!! ای خدا..همیشه مهمون شاد کن بودم:-)
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم