بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم یه بار داشتم یه صحنه رو واسه عموم تعریف میکردم با کلی زوق و شوق گفتم عمو نبودی ببینی راننده چه سرقتی گرفت!!! (سبقتو فک میکردم سرقته !!!)

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم اگه کنار لایک"dislike"هم میذاشتن بیشتر پست هارو دیس لایک میکردم تا لایک!:)بقرعان

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم اولین بار که تو عمرم تقلب کردم سال اول ابتدایی سر امتحان ریاضی بود :دی پیس پیس (من خطاب به جلوییم) گردی عدد 9 سمت چپشه یا راستش ؟ جلوییم : چپ من : چپ کدوم طرفه ؟ :| :))

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم که وقتی اول دبستان بودم سر درس سین ازمون دیکته گرفت من یواشکی کتاب باز کردم و معلمم فهمید املا 20 تمو 15 داد چه معلم بی جنبه ای داشتم و چه مخی بودم و هستم الان

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم یه بار رفتم مغازه که چشمم به یه بسته رنگارنگ افتاد اونو خریدم شروع به خوردن کردم اقا نصیب هیچکی نکنه دیدم مزه روغن میده یه دفعه دیدم نخ هم توش هست إ پ اون شکلات نبودو شمع بود

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم وقتی دوست دخترم میگفت رو کاناپه دراز کشیدم من نمیدونستم کاناپه کجاست فک میکردم تراس خونشون رو میگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم تا 5 سال بعد از اومدن مبایل من بش میگفتم مباین تازشم کلی با مباین بابام پز میدادم.هیییییییییییییییییی.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بودم داشتم قرمه سبزی میخوردم 1 لوبیا افتاد تو نوشابم،تو اتاق میچرخیدم میگفتم نوشابه من ماهی داره. 18سال گذشته هنوز قرمه سبزی که میخوریم مامانم بازسازیش میکنه جریانو.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم متن خودم رو که دیدم چنان ذوقی کردم که انگار نویسنده مقاله های ISIهستم الانم که نشستم مشغول فخر فروشی:دی

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم خیلی سال پیشا رفتم تو کلوپ فیلم بگیرم گفتم فیلم blood رو میخوام. یارو گفت خون؟ گفتم نه بلوود ! حالا پیش خودش چی بهم گفت نمیدونم!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

برای اعتراف به کلیسا میروم روی در روی علفهای روییده بر دیوارکهنه می ایستم وهمه گناه های خود رایکجا اعتراف میکنم... بخشیده خواهم شد به یقین علفها بی واسطه با خدا سخن میگویند استاد حسین پناهی

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم کوچیک که بودم صابون که میفتاد کف حموم با شامپو میشستمش !!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم سوم دبستأن ک بودم زیپ کولی یکی همکلاسامو خراب کردم بعد خودم رفتم یواشکی بهش گفتم کار مهران(اون یکی همکلاسی) بود و این دوتا هم زدن همو لتو پار کردن!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه بودم فک میکردم یه کشور داریم اسمش خارجه کلن 2 تا کشور داریم ایران و خارج

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم که تا سنین نوجوانی وقتی کلمه ی دوزندگی رو میدیدم میخوندم 2 زندگی بعد کلیم فکر میکردم ینی چیکار میکنن توی این 2 زندگیا ؟؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم: داداشم شبا تو خواب حرف میزنه...منم همیشه دیرتر ازون میخوابم و وقتی خوابه میرم ازش حرف میکشم!!!!!!!!!!! تاحالا به اطلاعات مهمیم دست یافتم

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم یه بار داشتم یه صحنه رو واسه عموم تعریف میکردم با کلی زوق و شوق گفتم عمو نبودی ببینی راننده چه سرقتی گرفت!!! (سبقتو فک میکردم سرقته !!!)

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم اگه کنار لایک"dislike"هم میذاشتن بیشتر پست هارو دیس لایک میکردم تا لایک!:)بقرعان

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم اولین بار که تو عمرم تقلب کردم سال اول ابتدایی سر امتحان ریاضی بود :دی پیس پیس (من خطاب به جلوییم) گردی عدد 9 سمت چپشه یا راستش ؟ جلوییم : چپ من : چپ کدوم طرفه ؟ :| :))

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم که وقتی اول دبستان بودم سر درس سین ازمون دیکته گرفت من یواشکی کتاب باز کردم و معلمم فهمید املا 20 تمو 15 داد چه معلم بی جنبه ای داشتم و چه مخی بودم و هستم الان

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم یه بار رفتم مغازه که چشمم به یه بسته رنگارنگ افتاد اونو خریدم شروع به خوردن کردم اقا نصیب هیچکی نکنه دیدم مزه روغن میده یه دفعه دیدم نخ هم توش هست إ پ اون شکلات نبودو شمع بود

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم وقتی دوست دخترم میگفت رو کاناپه دراز کشیدم من نمیدونستم کاناپه کجاست فک میکردم تراس خونشون رو میگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم تا 5 سال بعد از اومدن مبایل من بش میگفتم مباین تازشم کلی با مباین بابام پز میدادم.هیییییییییییییییییی.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بودم داشتم قرمه سبزی میخوردم 1 لوبیا افتاد تو نوشابم،تو اتاق میچرخیدم میگفتم نوشابه من ماهی داره. 18سال گذشته هنوز قرمه سبزی که میخوریم مامانم بازسازیش میکنه جریانو.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم متن خودم رو که دیدم چنان ذوقی کردم که انگار نویسنده مقاله های ISIهستم الانم که نشستم مشغول فخر فروشی:دی

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم خیلی سال پیشا رفتم تو کلوپ فیلم بگیرم گفتم فیلم blood رو میخوام. یارو گفت خون؟ گفتم نه بلوود ! حالا پیش خودش چی بهم گفت نمیدونم!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

برای اعتراف به کلیسا میروم روی در روی علفهای روییده بر دیوارکهنه می ایستم وهمه گناه های خود رایکجا اعتراف میکنم... بخشیده خواهم شد به یقین علفها بی واسطه با خدا سخن میگویند استاد حسین پناهی

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم کوچیک که بودم صابون که میفتاد کف حموم با شامپو میشستمش !!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم سوم دبستأن ک بودم زیپ کولی یکی همکلاسامو خراب کردم بعد خودم رفتم یواشکی بهش گفتم کار مهران(اون یکی همکلاسی) بود و این دوتا هم زدن همو لتو پار کردن!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه بودم فک میکردم یه کشور داریم اسمش خارجه کلن 2 تا کشور داریم ایران و خارج

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم که تا سنین نوجوانی وقتی کلمه ی دوزندگی رو میدیدم میخوندم 2 زندگی بعد کلیم فکر میکردم ینی چیکار میکنن توی این 2 زندگیا ؟؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم: داداشم شبا تو خواب حرف میزنه...منم همیشه دیرتر ازون میخوابم و وقتی خوابه میرم ازش حرف میکشم!!!!!!!!!!! تاحالا به اطلاعات مهمیم دست یافتم