بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم که وقتی مامانم نیست تو خونه خودمونم غریبی میکنم به افتخار همه مامانا :X :))))))))

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم که یه چیزهایی خست که فقط باید به خدامون اعتراف کنیم و نمیشه تو سایت اعتراف کرد. . . به خاطر مهربونیاش که همه ی اعترافای ما رو حتی بده بدش رو هم گوش میده بزن لایکو

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

من تا قبل این تبلیغ تبرک فکر میکردم لورل و هاردی با هم داداشن!!!!!!! اصن خل وضعی بودمااااااا

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم هنوز که هنوزه فرق جزر و مد رو نمیدونم لایک: ما هم نمیدونیم لایک: خوب میشی !!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بنده اعتراف میکنم که هر چند روز یه بار با یه خط های گوناگون به مخاطب خاصم مزاحم میشم. اخه نمیدونید چه حالی میده.اونم هی میگه مزاحم نشید من نامزده دارم. بلههههههههههههه ی همچین ادمی هستم من.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

من اعتراف میکنم... وقتی اول دبستان بودم از بس بهمون گفته بودن دوربین مخفی تو خونتون داریم به کانال کولر خیلی مشکوک بودم خیلی مودبانه از کنارش رد می‌شدم! بچه بودم خوب!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف ميكنم تا دو سال بعد اينكه فهميدم انريكه كيه بهش مى گفتم هنريكه.توجه داشته باشيد: هنريكه. اميدي به خوب شدنم هست؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

حس و حالی که ؛ تو نوشتن نامه و مهر اون با اشک چشم و رسوندنش توسط یه بچه به دوس دختر وجود داشت عمرآ ؛ در تایپ با کیبرد و اضافه کردن آیکون گریه و سند کردنش با چت و ایمیل به مخاطب خاص، وجود داشته باشه

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

نزديک مدرسه ما يه پل عابر پياده زدن که پله برقى داشت،اعتراف ميکنم از فرداش شوق ما براي رفتن به مدرسه 2برابرشد...®

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

میخوام اعتراف کنم بچه بودم فکر میکردم اونایی که خیلی سفیدن زیاد شیر میخورن اونایی هم که خیلی سبزه ان زیاد نوشابه سیاه میخورن. چیه خب ؟؟؟خودت خنگی.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم با اینکه به گفته اطرافیان نه کم شنوام و نه ناشنوا ولی همه ی قسمت های ویلای منو با زیر نویس(اونم فارسی)نگاه میکنم شمام مث منین آیاااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم که تعدادی از واحد های درسیم رو اسطادها(استداد) فقط به خاطر این بهم نمره دادن که ترم بعد قیافه من رو نبینن. یعنی بهم گفتن که الان من دارم بهتون میگم.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بودم وقتی مامانم واسم غذا میکشید بدنمو کش میدادم تا توی قابلمه رو ببینم وقتی که موفق نمیشدم از مامانم میپرسیدم:اینو بخورم بازم هست؟؟ از همون اولم چشمم می دویید!یه همچین آدمی بودم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

وفتی 8-9 سالم بود وقتی دعا میکردمو دستامو بالا میاوردم فک میکردم اگه دستمو بندازم یا تکون بدم دعاهام میریزه دقیقا هم همون موقع دماغم شرو میکرد به خارش

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بودم یه روز با دوچرخه رفتم نون بگیرم،نون رو که گرفتم پیاده برگشتم خونه،فردا صبحش یادم افتاد و دیگه هیچوقت دوچرخمو ندیدم!!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف می کنم بچه که بودم مامانم جرات نمی کرد با من سوار تاکسی بشه چون می دونست اگر راننده آهنگ بذاره من شروع می کنم به رقصیدن. اون هم چه جور! *__*

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم که وقتی مامانم نیست تو خونه خودمونم غریبی میکنم به افتخار همه مامانا :X :))))))))

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم که یه چیزهایی خست که فقط باید به خدامون اعتراف کنیم و نمیشه تو سایت اعتراف کرد. . . به خاطر مهربونیاش که همه ی اعترافای ما رو حتی بده بدش رو هم گوش میده بزن لایکو

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

من تا قبل این تبلیغ تبرک فکر میکردم لورل و هاردی با هم داداشن!!!!!!! اصن خل وضعی بودمااااااا

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم هنوز که هنوزه فرق جزر و مد رو نمیدونم لایک: ما هم نمیدونیم لایک: خوب میشی !!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بنده اعتراف میکنم که هر چند روز یه بار با یه خط های گوناگون به مخاطب خاصم مزاحم میشم. اخه نمیدونید چه حالی میده.اونم هی میگه مزاحم نشید من نامزده دارم. بلههههههههههههه ی همچین ادمی هستم من.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

من اعتراف میکنم... وقتی اول دبستان بودم از بس بهمون گفته بودن دوربین مخفی تو خونتون داریم به کانال کولر خیلی مشکوک بودم خیلی مودبانه از کنارش رد می‌شدم! بچه بودم خوب!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف ميكنم تا دو سال بعد اينكه فهميدم انريكه كيه بهش مى گفتم هنريكه.توجه داشته باشيد: هنريكه. اميدي به خوب شدنم هست؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

حس و حالی که ؛ تو نوشتن نامه و مهر اون با اشک چشم و رسوندنش توسط یه بچه به دوس دختر وجود داشت عمرآ ؛ در تایپ با کیبرد و اضافه کردن آیکون گریه و سند کردنش با چت و ایمیل به مخاطب خاص، وجود داشته باشه

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

نزديک مدرسه ما يه پل عابر پياده زدن که پله برقى داشت،اعتراف ميکنم از فرداش شوق ما براي رفتن به مدرسه 2برابرشد...®

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

میخوام اعتراف کنم بچه بودم فکر میکردم اونایی که خیلی سفیدن زیاد شیر میخورن اونایی هم که خیلی سبزه ان زیاد نوشابه سیاه میخورن. چیه خب ؟؟؟خودت خنگی.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم با اینکه به گفته اطرافیان نه کم شنوام و نه ناشنوا ولی همه ی قسمت های ویلای منو با زیر نویس(اونم فارسی)نگاه میکنم شمام مث منین آیاااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم که تعدادی از واحد های درسیم رو اسطادها(استداد) فقط به خاطر این بهم نمره دادن که ترم بعد قیافه من رو نبینن. یعنی بهم گفتن که الان من دارم بهتون میگم.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بودم وقتی مامانم واسم غذا میکشید بدنمو کش میدادم تا توی قابلمه رو ببینم وقتی که موفق نمیشدم از مامانم میپرسیدم:اینو بخورم بازم هست؟؟ از همون اولم چشمم می دویید!یه همچین آدمی بودم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

وفتی 8-9 سالم بود وقتی دعا میکردمو دستامو بالا میاوردم فک میکردم اگه دستمو بندازم یا تکون بدم دعاهام میریزه دقیقا هم همون موقع دماغم شرو میکرد به خارش

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بودم یه روز با دوچرخه رفتم نون بگیرم،نون رو که گرفتم پیاده برگشتم خونه،فردا صبحش یادم افتاد و دیگه هیچوقت دوچرخمو ندیدم!!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف می کنم بچه که بودم مامانم جرات نمی کرد با من سوار تاکسی بشه چون می دونست اگر راننده آهنگ بذاره من شروع می کنم به رقصیدن. اون هم چه جور! *__*