بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم هفته پیش خواستیم وسطی بازی کنیم، منم با اعتماد به نفس بالا جلو اون همه ادم بجای اینکه بگم بیاید یارکشی کنیم گفتم:بچه ها بیاید جفت گیری کنیم دیگه ! حضار: :) وسطی :| قانون تفکیک جنسیتی o.0

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم وقتی بچه بودن هر وقت خواهرم دستشویی یا حموم میرفت.منم یه جا قایم میشدم تا وقتی اومد بیرون سریع بپرم جلوش و بگم پخ پخ خخخخخخخخخ م. یادش بخیر کودکی... لایک:های گفتی!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اقا ما تو خونه قبلیمون شومینه داشتیم(بله.پولدار بودیم!)خواهرم همیشه میرفت تو شومینه می خوابید.یعنی ما هر روز با یک گودزیلای زغالی طرف بودیم!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بودم نقشه ایران رو میذاشتم جلوم بعد هرطرف که بالای نقشه رو به اون بود رو نشون میدادم میگفتم شمال اون طرفه :|

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم یکی از فانتزیای من و داداشم توبچگیا این بود که خواب خرگوش ببینم (میدونید اخه زمان ما میگفتن هر کی خواب خرگوش ببینه پولدار میشه و ماهم جوگیررررررررررررررر) خخخخخخخخخخ

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

دیروز داداشم میخواست بره مسافرت بعد مامانم یه ملافه سفید آورده میگه بیا اینم ببر لازمت میشه ، منم که تازه از راه رسیده بودم گفتم : په ای کفن مال کیه !!!! اعتراف میکنم که 4 تا پس گردنی خوردم.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم یکی از تفریحات کودکیم این بودکه وقتی چیپسو میخوردیم پامونو میزاشتیم دهنه ی چیپس بعد بااون یکی پامونو میکوبیدیم روش پااااااااارقی صدامی کرد مام مثل خر کیف میکردیم...بعله

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بودم برای گربه ها توی باغچه حیاطمون چاله میکندم که بیوفتن توش دستو پاشون بشکنه. بعلللله همچین آدم خطرناک و سادیسمی بودم من:-))))

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

مخاطبا در موبایل اینجانب به این صورت است: خانوم جدی  تپلو  بادمجون قدیم  بادمجون جدید  والیبابیست  حرفه ای تو تقلب  آروم  کیم  باقالی پلو  دوبل باقالی پلو گلابی  بوفالو  ستی  شیمی

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف ميكنم اين جوك خنك دوران طوفوليت منو و خواهر و برادرم بود.. ي روز ي كرمه ميره در قابلمه ماكاروني رو برمي داره ميگه:  اووووو چه حموم شلوغي! هر دفه ام زرتي ميخنديديم...

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم از وقتی توخوابگا یکی از بچه هابم گف صدات خوبه!! دیگه کلا درجهت منفجر کردن سرو کر کردن گوش اعضای خانواده  عمل میکنم:-D:-D:-P خو چیه صدام خوبه خو!:) مگ چیه خوبه دیگه:)))

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم یه زمانی واسه زنگ الارم گوشیم یه اهنگی گذاشته بودم که اگه ادم خودش بیدار میشد با این اهنگ دوباره خوابش میبرد لبامصب خیلی ارامش بخش بود.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف می کنم که ی شلوار لی داشتم که یه سال پوشیدمش و اصلا هم نشستمش!!! بعد از یه سال که شستمش دوستم فک کرده بود شلوار جدید گرفتم!! خخخخخخخخخخخخ من کلا تو خانواده نماد پاکیزگی ام!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بود فیلم خارجی دوبله شده که میدیدم فک میکردم کارگردان میره خارج دنبال آدمایی میگرده که فارسی بلدن بعد باهاشون فیلم میسازه...نخند خب بچه بودم...:)))

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم کوچیکتر که بودم وقتی میخواستم برم بیرون الکی به دماغم چسب میزدم که مثلا دماغم رو عمل کردم خخخخخخخخخ

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اعتراف می کنم اگه کل غم دنیا رو دلم باشه یا از کل دنیا عصبانی باشم همین که سرم رو میزارم روی پای مامانم همش یادم میره سلامتی همه ی مامانا

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم هفته پیش خواستیم وسطی بازی کنیم، منم با اعتماد به نفس بالا جلو اون همه ادم بجای اینکه بگم بیاید یارکشی کنیم گفتم:بچه ها بیاید جفت گیری کنیم دیگه ! حضار: :) وسطی :| قانون تفکیک جنسیتی o.0

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم وقتی بچه بودن هر وقت خواهرم دستشویی یا حموم میرفت.منم یه جا قایم میشدم تا وقتی اومد بیرون سریع بپرم جلوش و بگم پخ پخ خخخخخخخخخ م. یادش بخیر کودکی... لایک:های گفتی!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اقا ما تو خونه قبلیمون شومینه داشتیم(بله.پولدار بودیم!)خواهرم همیشه میرفت تو شومینه می خوابید.یعنی ما هر روز با یک گودزیلای زغالی طرف بودیم!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بودم نقشه ایران رو میذاشتم جلوم بعد هرطرف که بالای نقشه رو به اون بود رو نشون میدادم میگفتم شمال اون طرفه :|

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم یکی از فانتزیای من و داداشم توبچگیا این بود که خواب خرگوش ببینم (میدونید اخه زمان ما میگفتن هر کی خواب خرگوش ببینه پولدار میشه و ماهم جوگیررررررررررررررر) خخخخخخخخخخ

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

دیروز داداشم میخواست بره مسافرت بعد مامانم یه ملافه سفید آورده میگه بیا اینم ببر لازمت میشه ، منم که تازه از راه رسیده بودم گفتم : په ای کفن مال کیه !!!! اعتراف میکنم که 4 تا پس گردنی خوردم.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم یکی از تفریحات کودکیم این بودکه وقتی چیپسو میخوردیم پامونو میزاشتیم دهنه ی چیپس بعد بااون یکی پامونو میکوبیدیم روش پااااااااارقی صدامی کرد مام مثل خر کیف میکردیم...بعله

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بودم برای گربه ها توی باغچه حیاطمون چاله میکندم که بیوفتن توش دستو پاشون بشکنه. بعلللله همچین آدم خطرناک و سادیسمی بودم من:-))))

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

مخاطبا در موبایل اینجانب به این صورت است: خانوم جدی  تپلو  بادمجون قدیم  بادمجون جدید  والیبابیست  حرفه ای تو تقلب  آروم  کیم  باقالی پلو  دوبل باقالی پلو گلابی  بوفالو  ستی  شیمی

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف ميكنم اين جوك خنك دوران طوفوليت منو و خواهر و برادرم بود.. ي روز ي كرمه ميره در قابلمه ماكاروني رو برمي داره ميگه:  اووووو چه حموم شلوغي! هر دفه ام زرتي ميخنديديم...

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم از وقتی توخوابگا یکی از بچه هابم گف صدات خوبه!! دیگه کلا درجهت منفجر کردن سرو کر کردن گوش اعضای خانواده  عمل میکنم:-D:-D:-P خو چیه صدام خوبه خو!:) مگ چیه خوبه دیگه:)))

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم یه زمانی واسه زنگ الارم گوشیم یه اهنگی گذاشته بودم که اگه ادم خودش بیدار میشد با این اهنگ دوباره خوابش میبرد لبامصب خیلی ارامش بخش بود.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف می کنم که ی شلوار لی داشتم که یه سال پوشیدمش و اصلا هم نشستمش!!! بعد از یه سال که شستمش دوستم فک کرده بود شلوار جدید گرفتم!! خخخخخخخخخخخخ من کلا تو خانواده نماد پاکیزگی ام!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم بچه که بود فیلم خارجی دوبله شده که میدیدم فک میکردم کارگردان میره خارج دنبال آدمایی میگرده که فارسی بلدن بعد باهاشون فیلم میسازه...نخند خب بچه بودم...:)))

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف میکنم کوچیکتر که بودم وقتی میخواستم برم بیرون الکی به دماغم چسب میزدم که مثلا دماغم رو عمل کردم خخخخخخخخخ

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اعتراف می کنم اگه کل غم دنیا رو دلم باشه یا از کل دنیا عصبانی باشم همین که سرم رو میزارم روی پای مامانم همش یادم میره سلامتی همه ی مامانا