{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم خرمالو همون گوجه فرنگیه که رسیده شیرین شده!
آقا من اعتراف ميكنم وقتي دوم دبيرستان بودم اون نفري كه رفت تو آبدار خونه تو چايي معلمها مايع ظرفشويي ريخت و كل زنگ تفريح معلما از دهنشون حباب درميومد....من بود!
اعتراف ميكنم كه تا حالا استادي رو نديم كه حاضرغايب نكنه . . . . . . البته به غير از سر جلسه امتحان
اعتراف می کنم که خیلی دوست داشتم توی این کادرا که بالاش می نوشتن (لطفا در این کادر چیزی ننویسید) بنویسم:باشه چشم حتما ... ولی هیچ وقت این کارو نکردم
اعتراف میکنم بچه که بودم رگ های روی دستم روکه میدیدم فکرمیکردم رد صابونه که رودستم مونده!!!!!!!!همچین آدم نظریه پرداز وعاقلی بودم من!!!!!!!!!
اعتراف میکنم من و دوستام از گوشی های انروید مدل بالامون در حد یازده دوصفر استفاده میکنیم خداوکیلی چند نفر مثل ما هستن؟
اعتراف میکنم وقتی بجه بودم خیلی دیر به دیر میرفتم دسشویی وقتایی هم که میرفتم ترازو داشتیم قبلش خودمو میکشیدم ببینم چقدر از بدنم کم میشه یعنی یه همچین بچه صرفه جو گری بودم من!!!نخند خو بچه بودم دیگه...
من اعتراف میکنم ی گودزیلا تو فامیل داریم دختر عممه منبع با حیاییه این بچه .شیش سالشه از الآن شوهر فرضی داره!شوهرشم کارگر کارخونس عصر ک میشه آرایش میکنه لباس خوشگل میپوشه منتظر میشه برگرده!
يادم ميادبچه كه بودم شباكه ازبيرون ميومديم خونه من توماشين خودموبه خواب ميزدم تابابام منوتاتخت خوابم بغل كنه انقدركيف ميداد(: اماحالاكه80كيلوشدم ديگه نميتونه امتحان كردم فقط كولرخاموش ميكنه...
بچه که بودم هروقت مامانم میگفت شام خوراکی داریم )خوراک لوبیا...(منم فکر میکردم شام چیپس و پفک وبستنی داریم کلی خر کیف میشدم.....
اعتراف میکنم بچه بودم وقتی میگفتن اصفهان نصف جهان فک میکردم منظورشون از نظر وسعته حتی یه اهنگ محلی بود میگفت نصف جهان تو ایرانه اون موقع مطمئن شدم از نظر وسعته ولی به مرور زمان فهمیدم نع اینطور نیست
اعتراف میکنم اوین روز دانشگاه یکی از دوستام منو برد کلاس منم نمیدونستم کلاس چند سانتی از سالن پایینتره یه لحظه احساس کردم پام خالی شد نزدیک بود شیرجه برم داخل کلاس اونم بین ورودی های جدید :(
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فک میکردم کره ی زمین مال ماست بقیه کره ها اون ادم خارجیان تازه وقتی فهمیدم اونام مثل ما آب و غذا میخورن یه عالمه تعجب کردم بعله همچین بچه ی شیرین عقلی بودم بنده.
عاقا برنامه ریزی من مث برنامه جدول پخش برنامه های تلویزیونه که هیج وقت هیچ کاری سرجاش انجام نمیشه!!!!!
اعتراف میکنم آزارم به تنها موجودی که رسیده مورچس!!!چون از سایر جانورا یا میترسم یا نامردا خیلی فرزن زود فرار میکنن.
اعتراف میکنم بعد از سه سال برای اولین بار به آبی و قرمزه روی شیر دستشویی دانشگاه اعتماد کردم با اینکه ۳ ساعت گذشته اما هنوز خیلی پشیمونم !
اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم خرمالو همون گوجه فرنگیه که رسیده شیرین شده!
آقا من اعتراف ميكنم وقتي دوم دبيرستان بودم اون نفري كه رفت تو آبدار خونه تو چايي معلمها مايع ظرفشويي ريخت و كل زنگ تفريح معلما از دهنشون حباب درميومد....من بود!
اعتراف ميكنم كه تا حالا استادي رو نديم كه حاضرغايب نكنه . . . . . . البته به غير از سر جلسه امتحان
اعتراف می کنم که خیلی دوست داشتم توی این کادرا که بالاش می نوشتن (لطفا در این کادر چیزی ننویسید) بنویسم:باشه چشم حتما ... ولی هیچ وقت این کارو نکردم
اعتراف میکنم بچه که بودم رگ های روی دستم روکه میدیدم فکرمیکردم رد صابونه که رودستم مونده!!!!!!!!همچین آدم نظریه پرداز وعاقلی بودم من!!!!!!!!!
اعتراف میکنم من و دوستام از گوشی های انروید مدل بالامون در حد یازده دوصفر استفاده میکنیم خداوکیلی چند نفر مثل ما هستن؟
اعتراف میکنم وقتی بجه بودم خیلی دیر به دیر میرفتم دسشویی وقتایی هم که میرفتم ترازو داشتیم قبلش خودمو میکشیدم ببینم چقدر از بدنم کم میشه یعنی یه همچین بچه صرفه جو گری بودم من!!!نخند خو بچه بودم دیگه...
من اعتراف میکنم ی گودزیلا تو فامیل داریم دختر عممه منبع با حیاییه این بچه .شیش سالشه از الآن شوهر فرضی داره!شوهرشم کارگر کارخونس عصر ک میشه آرایش میکنه لباس خوشگل میپوشه منتظر میشه برگرده!
يادم ميادبچه كه بودم شباكه ازبيرون ميومديم خونه من توماشين خودموبه خواب ميزدم تابابام منوتاتخت خوابم بغل كنه انقدركيف ميداد(: اماحالاكه80كيلوشدم ديگه نميتونه امتحان كردم فقط كولرخاموش ميكنه...
بچه که بودم هروقت مامانم میگفت شام خوراکی داریم )خوراک لوبیا...(منم فکر میکردم شام چیپس و پفک وبستنی داریم کلی خر کیف میشدم.....
اعتراف میکنم بچه بودم وقتی میگفتن اصفهان نصف جهان فک میکردم منظورشون از نظر وسعته حتی یه اهنگ محلی بود میگفت نصف جهان تو ایرانه اون موقع مطمئن شدم از نظر وسعته ولی به مرور زمان فهمیدم نع اینطور نیست
اعتراف میکنم اوین روز دانشگاه یکی از دوستام منو برد کلاس منم نمیدونستم کلاس چند سانتی از سالن پایینتره یه لحظه احساس کردم پام خالی شد نزدیک بود شیرجه برم داخل کلاس اونم بین ورودی های جدید :(
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فک میکردم کره ی زمین مال ماست بقیه کره ها اون ادم خارجیان تازه وقتی فهمیدم اونام مثل ما آب و غذا میخورن یه عالمه تعجب کردم بعله همچین بچه ی شیرین عقلی بودم بنده.
عاقا برنامه ریزی من مث برنامه جدول پخش برنامه های تلویزیونه که هیج وقت هیچ کاری سرجاش انجام نمیشه!!!!!
اعتراف میکنم آزارم به تنها موجودی که رسیده مورچس!!!چون از سایر جانورا یا میترسم یا نامردا خیلی فرزن زود فرار میکنن.
اعتراف میکنم بعد از سه سال برای اولین بار به آبی و قرمزه روی شیر دستشویی دانشگاه اعتماد کردم با اینکه ۳ ساعت گذشته اما هنوز خیلی پشیمونم !
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم