{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
خودت باش به اعتبار هیچ شانه ای اشک نریز به اعتبار هر اشکی شانه نباش ادمی به خودی خود نمی افتد اگر بیفتد ازهمان سمتی می افتدک تکیه کرده است
تفنگ توی دست فقط یه وسیله س این قلبای سنگی هستن که آدمارو میکشن
اشتباهی که همه عمر پشیمانم از آن اعتمادیست که بر مردم دنیا کردم
ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍهیم ﺑﺎشیم ولی یادمان باشد که ﺁﺧﺮﺵ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻄﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﯼ ﺭﻭﯼ سنگ ﻣﺮﻣﺮ ﯾﮏ ﻣﺘﺮﯼ ﺧﻮﺍهیم ﺷﺪ
اینکه دیگران نمیدانند دقیقا در من چه میگذرد حالم را بهتر میکند
ﺑﺎﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﯿﺸﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪ . ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ تو ﺁﻏﻮﺵ ﯾﮏ ﻧﻔﺮﻣﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ
نمی دانست که به قربانگاه میبرندش گوسفندی که شادمان در پی کودکان می دود تا عقب نماند
این بار تو بگو دوستت دارم نترس.. آسمان را گفته ام به زمین نیاید
روزهای هفته را هم که گم کرده باشی،عصرهای جمعه را،از غم و غربتش،تشخیص خواهی داد
گاهی یه دوست کاری میکنه که بدجووری دلت برا دشمنت تنگ میشه
نه رضاست نه ضامن اهو اما هر چه است خیلی غریب است حال این روزهای من
امشب یهو دلم کودتا کرد تو رو می خواست.. سرم رو کردم زیر بالشت آروم به دلم گفتم خفه شو. دوره دموکراسی گذشته. می زنم لهت میکنم
نقاش خوبی نبودم اما این روزها به لطف تو انتظار را دیدنی میکشم
ببار باران. من سفرکر ده ای دارم که یادم رفته آب پشت پایش بریزم
آنچه میخواهیم نیستیم و آنچه هستیم نمیخواهیم ٬ آنچه دوست داریم نداریم و آنچه داریم دوست نداریم ٬ و عجیب است هنوز امیدوار به فردائی روشن هستیم
ﭼﺸﻢ ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻤﺮﺩﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﻫﻢ ﭘﯿﺪﺍﯾﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ
خودت باش به اعتبار هیچ شانه ای اشک نریز به اعتبار هر اشکی شانه نباش ادمی به خودی خود نمی افتد اگر بیفتد ازهمان سمتی می افتدک تکیه کرده است
تفنگ توی دست فقط یه وسیله س این قلبای سنگی هستن که آدمارو میکشن
اشتباهی که همه عمر پشیمانم از آن اعتمادیست که بر مردم دنیا کردم
ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍهیم ﺑﺎشیم ولی یادمان باشد که ﺁﺧﺮﺵ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻄﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﯼ ﺭﻭﯼ سنگ ﻣﺮﻣﺮ ﯾﮏ ﻣﺘﺮﯼ ﺧﻮﺍهیم ﺷﺪ
اینکه دیگران نمیدانند دقیقا در من چه میگذرد حالم را بهتر میکند
ﺑﺎﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﯿﺸﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪ . ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ تو ﺁﻏﻮﺵ ﯾﮏ ﻧﻔﺮﻣﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ
نمی دانست که به قربانگاه میبرندش گوسفندی که شادمان در پی کودکان می دود تا عقب نماند
این بار تو بگو دوستت دارم نترس.. آسمان را گفته ام به زمین نیاید
روزهای هفته را هم که گم کرده باشی،عصرهای جمعه را،از غم و غربتش،تشخیص خواهی داد
گاهی یه دوست کاری میکنه که بدجووری دلت برا دشمنت تنگ میشه
نه رضاست نه ضامن اهو اما هر چه است خیلی غریب است حال این روزهای من
امشب یهو دلم کودتا کرد تو رو می خواست.. سرم رو کردم زیر بالشت آروم به دلم گفتم خفه شو. دوره دموکراسی گذشته. می زنم لهت میکنم
نقاش خوبی نبودم اما این روزها به لطف تو انتظار را دیدنی میکشم
ببار باران. من سفرکر ده ای دارم که یادم رفته آب پشت پایش بریزم
آنچه میخواهیم نیستیم و آنچه هستیم نمیخواهیم ٬ آنچه دوست داریم نداریم و آنچه داریم دوست نداریم ٬ و عجیب است هنوز امیدوار به فردائی روشن هستیم
ﭼﺸﻢ ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻤﺮﺩﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﻫﻢ ﭘﯿﺪﺍﯾﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس ناراحتی