وقتی با کامیون عشقت از سربالایی پیچ دل ما بالا میرفتی , میدونستم چیزی جز گرد و غبارت واسه ما جا نمی مونه

جدا موندن از کسی که دوستش داری فرقی با مردن نمی کنه , پس عمری که بی تو می گذره مرگی است به نام زندگی

کسی هست شانه هایش را، به من قرض بدهد تا یک دل سیر گریه کنم؟…. بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی

هیچ اتفاق خاصی نیفتاده! ستون حوادث خالیست هنوز زنده ام بی تو! باورت میشود؟

از ازل تقدیر ما با جوهر هجران نوشت بی تو بودن را برای با تو بودن می نوشت می نوشت و آن ملائک می سرود قصه درد است هجران می نوشت

ماکه همسایه ی اشکیم ولی با دلِ تنگ گر لبی خنده زند یاد شماییم همه شب ….

کاش خبر از این دل تنگم داشتی، کاش خبر از غصه و آھم داشتی ، این دل شدہ مبتلا به تو ای دوست ، کاش مرھمی برای دردش داشتی

گاه گاهی که دلم تنگ و نگاهم ابری است ، کاش می شد که تو را می دیدم….

به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شد به شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز….

همیشه دوست داشتم ابر باشم.چون ابر انقدر شهامت داره که هر وقت دلش میگیره جلوی همه گریه کنه

دورم زتو ای گلشن جانان چه نویسم ، من مرغ ضعیفم به عزیزم چه نویسم ، ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد ، با این دل تنگم به عزیزم چه نویسم

من دلم تنگ کسی است که به دل تنگی من می خندد….

به پرستو نباید دل بست زیرا که او نازک دل است و میگریزد از ما مانند باد از سرما و فراموش میکند تمام روزهای با هم بودن را

دلتنگی ﺑﺪﻧﻴﺴﺖ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﺩﻭﺭﻧﺪ

کاش میشد وقت رفتن چشم هایم را کنار تو بگذارم تاکه درحسرت دیدارت نمانم

چشمانت را ورق بزن شاید در گوشه اى از آن مرا به یادگار کشیده باشى