{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
می میرم وقتی تصور میکنم که او هرروز دست هایی را لمس میکند که من هرروز آرزوی داشتن آنها را میکنم …
می گویی: دوستت دارم و من به کبوتری تشنه بدل می شوم که به کارد گلوگاهش عاشق است…!
چسبیدهام به تو بسانِ انسان به گناهَش هرگز ترکت نمیکنم
حســـرتها را کاشتـــی… زخـــمها را زدی … دیـــگر بس اســـت… چیـــزی نمـــانده …
حالا که رفتهاَم هر روز پشت پنجره میایستی به « شاید دوباره برگردد! » فکر میکنی. چه فایده! هیچکس حتی به اشتباه … دو بار به کوچهی بُنبست نمیرود!
کــور بــودم کــاش، تــا تــو نــزدیــک مــیآمــدی و دستــم را مــیگــرفتــی! نــه مثــل حــالا کــه چشــم، تنهــا جــای خــالــیات را مــیبینــد . .
شهرزادِ من! قصه بس است ، این پادشاه سالهاست که خوابیده…
بروی یا نروی فرقی نمیکند همین که احساست نمیکنم، یعنی چمدانت را بسته ای.
جعبه ی مداد رنگی های خیالم را، در ایام خوش کودکی جا گذاشته ام! آهای غریبه: تو کمی رنگ، برای پیری ام داری!؟
بر که نمیگردم ، هیــــــــــــــچ ! عطـــر تنـــــم را هـــم از کـوچــــه هـای پشـــت سرم جمـــع می کنــم که لــــم ندهـــی روی مبــــل های “راحتــــی” با خــاطـــــــره هایـم قـــدم بـــزنی !!!
خیلی کوچک نیستم تنها چند سال از من بزرگ ترند غمهایم…
مستقیــــــــــــــم !؟ در بســــــــــــــــت !؟ مانده ام ..!! در این شهر شلوغ و پرترافیک … هیــچ کَس دلم را نمی بـَـرد
دلتنگی رودخانه ای ست که به هیچ دریایی نمی ریزد
این روزهــــــــــا از ” سنگــ شدنم” حرف می زننـــد… !! سنگـــــــی که برای تو از هـــر خـــ ـاکی خـــ ـاکی تر بود !
مرا دردیست اندر دل اگر گویم زبان سوزد! اگر پنهان کنم در دل که مغز استخوان سوزد…..
تا روزی کــه بــود، دســت هــایــش بــوی گــل ســرخ مــی داد! از روزی کــه رفــت گــل هــای ســرخ بــوی دســت هــای او را مــی دهنــد
می میرم وقتی تصور میکنم که او هرروز دست هایی را لمس میکند که من هرروز آرزوی داشتن آنها را میکنم …
می گویی: دوستت دارم و من به کبوتری تشنه بدل می شوم که به کارد گلوگاهش عاشق است…!
چسبیدهام به تو بسانِ انسان به گناهَش هرگز ترکت نمیکنم
حســـرتها را کاشتـــی… زخـــمها را زدی … دیـــگر بس اســـت… چیـــزی نمـــانده …
حالا که رفتهاَم هر روز پشت پنجره میایستی به « شاید دوباره برگردد! » فکر میکنی. چه فایده! هیچکس حتی به اشتباه … دو بار به کوچهی بُنبست نمیرود!
کــور بــودم کــاش، تــا تــو نــزدیــک مــیآمــدی و دستــم را مــیگــرفتــی! نــه مثــل حــالا کــه چشــم، تنهــا جــای خــالــیات را مــیبینــد . .
شهرزادِ من! قصه بس است ، این پادشاه سالهاست که خوابیده…
بروی یا نروی فرقی نمیکند همین که احساست نمیکنم، یعنی چمدانت را بسته ای.
جعبه ی مداد رنگی های خیالم را، در ایام خوش کودکی جا گذاشته ام! آهای غریبه: تو کمی رنگ، برای پیری ام داری!؟
بر که نمیگردم ، هیــــــــــــــچ ! عطـــر تنـــــم را هـــم از کـوچــــه هـای پشـــت سرم جمـــع می کنــم که لــــم ندهـــی روی مبــــل های “راحتــــی” با خــاطـــــــره هایـم قـــدم بـــزنی !!!
خیلی کوچک نیستم تنها چند سال از من بزرگ ترند غمهایم…
مستقیــــــــــــــم !؟ در بســــــــــــــــت !؟ مانده ام ..!! در این شهر شلوغ و پرترافیک … هیــچ کَس دلم را نمی بـَـرد
دلتنگی رودخانه ای ست که به هیچ دریایی نمی ریزد
این روزهــــــــــا از ” سنگــ شدنم” حرف می زننـــد… !! سنگـــــــی که برای تو از هـــر خـــ ـاکی خـــ ـاکی تر بود !
مرا دردیست اندر دل اگر گویم زبان سوزد! اگر پنهان کنم در دل که مغز استخوان سوزد…..
تا روزی کــه بــود، دســت هــایــش بــوی گــل ســرخ مــی داد! از روزی کــه رفــت گــل هــای ســرخ بــوی دســت هــای او را مــی دهنــد
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس غمگین و ناراحتی