{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
همه ی پل های پشت سرم را خراب کردم از عــمد راه اشــتباه را نباید برگشت
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم حتی برای تو که سال ها منتظر در زدنت بودم
اونقدر که فکرشو می کنی دوستت ندارم چون اونقدر دوستت دارم که نمی تونی فکرشو بکنی
چه سخت است تشیع عشق بر روی شانه های فراموشی و دل سپردن به قبرستان جدایی وقتی می دانی پنج شنبه ای نیست تا رهگذری ، بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند
اسیر فصل خزان گردد عمر آنکس که دمی اسیر اشک کند چشم مهربان تو را
دل چشمانم طاقت ندیدنت را ندارد
عشق فریب بزرگی است اما دوست داشتن یک صداقت بی انتهاست
نمیدانم چرا وقتی دلم هوایت می کند نفس کشیدن فراموشم می شود انگار دلم تاب هوای دیگری را ندارد
می شود تو ماهی قرمز باشی و من تنگ بلور ؟
من بی تو تمام میشوم و با تو تمام
روز همان شب است و شب همه ی روزهاییست که تو نیستی
بدون گذرنامه از خیالم عبور خواهی کرد مهربانیت را مرزی نیست …
صبح یعنی مست صدای تو ظهر یعنی انتظار تو عصر یعنی دلتنگم برای تو شب یعنی یاد تو و تو یعنی تمام لحظه های من !
ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ نه مثل جبر نه مثل هندسه نه ﻣﺜﻞ ۱ منهای ۱ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ۰ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ مثل نیمکت آخر زنگ آخر ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺪﺍﻡ ﺭﻭﯼ ﭼﻮﺏ ﺣﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩ مرا یاد بگیر …
یک فلاسک چای و یک رودخانه که اعتماد به نفسش از دریا بیشتر است و تنها یک دوربین ، تنها برای اینکه گرفته باشمت یک سکانس در آغوشم … اینست تمام دغدغه های مردی که از وصیت کردن بدش می آید !
همه ی پل های پشت سرم را خراب کردم از عــمد راه اشــتباه را نباید برگشت
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم حتی برای تو که سال ها منتظر در زدنت بودم
اونقدر که فکرشو می کنی دوستت ندارم چون اونقدر دوستت دارم که نمی تونی فکرشو بکنی
چه سخت است تشیع عشق بر روی شانه های فراموشی و دل سپردن به قبرستان جدایی وقتی می دانی پنج شنبه ای نیست تا رهگذری ، بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند
اسیر فصل خزان گردد عمر آنکس که دمی اسیر اشک کند چشم مهربان تو را
دل چشمانم طاقت ندیدنت را ندارد
عشق فریب بزرگی است اما دوست داشتن یک صداقت بی انتهاست
نمیدانم چرا وقتی دلم هوایت می کند نفس کشیدن فراموشم می شود انگار دلم تاب هوای دیگری را ندارد
می شود تو ماهی قرمز باشی و من تنگ بلور ؟
من بی تو تمام میشوم و با تو تمام
روز همان شب است و شب همه ی روزهاییست که تو نیستی
بدون گذرنامه از خیالم عبور خواهی کرد مهربانیت را مرزی نیست …
صبح یعنی مست صدای تو ظهر یعنی انتظار تو عصر یعنی دلتنگم برای تو شب یعنی یاد تو و تو یعنی تمام لحظه های من !
ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ نه مثل جبر نه مثل هندسه نه ﻣﺜﻞ ۱ منهای ۱ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ۰ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ مثل نیمکت آخر زنگ آخر ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺪﺍﻡ ﺭﻭﯼ ﭼﻮﺏ ﺣﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩ مرا یاد بگیر …
یک فلاسک چای و یک رودخانه که اعتماد به نفسش از دریا بیشتر است و تنها یک دوربین ، تنها برای اینکه گرفته باشمت یک سکانس در آغوشم … اینست تمام دغدغه های مردی که از وصیت کردن بدش می آید !
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه توپ