پیرمردی گرسنه و بیمار گوشه ی قهوه خانه ای می خفت رادیو باز بود و گوینده از مضرات پرخوری می گفت !!!

دل نزدتوست ای دوست اگر چه دوری زبرم/جویای توام اگرنپرسی خبرم/خالی نشود خیالت از چشم ترم/در قلب منی اگرچه جایی دگرم.

گاهی باید دست از سرش برداری ... و بجاش از پات ، برای شوت کردنش استفاده کنی ... !

و خدایی که در این نزدیکیست،لای گلهای حیاط، بر سر طفل یتیم، سر سجاده تو،ته چشم مادر ،و چنان نزدیکست که نمی پنداری

زن بودن كارمشكلي است؛ مجبوري:مانند يك بانو؛ رفتاركني؛ همانند يك مرد؛كاركني؛ شبيه يك دخترجوان به نظربرسي؛ ومثل يك خانم مسن؛ فكركني!

ساکت که میمانی... میگذارند به حساب جواب نداشتنت!!!عمرا بفهمند داری جان میکنی تا.... حرمتها را نگه داری.

دیشب هر چی منتظر موندم"ایرانسل"بهم اس ام اس نداد،ظاهرا رابطه ما فقط کاریه...و من راجع به رابطمون دچار سوءتفاهم شده بودم!!!! یعنی بازم تو رابطه عاشقانه شکست خوردم؟؟؟؟

تنها يك برگ مانده بود درخت گفت منتظرت مي مانم برگ گفت باشه پس تا بهار خداحافظ بهار شدولي درخت بين آن همه برگ دوستش را فراموش كرده بود

احساسم را نمی فروشم ؛ حتی به بالاترین بها ! ولی .... آنگونه که بخواهم خرج می کنم ،برای آنهایی که لایق آن هستند ...

تنها................... مرگ است که دروغ نمی گوید.

آبی تر از آنیم که بیرنگ بمیریم،از شیشه نبودیم که باسنگ بمیریم،تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

درون قفسی که پرنده میمیرد دلیلش ندیدن دوست است نه تنگ بودن قفس

یک سلام از بی کسی تقدیم تو/ از درون کوچه ی دلواپسی تقدیم تو/هستی من گرچه ناقابل ولی تقدیم تو/یک سبد گلهای ناز اطلسی تقدیم تو

حوصله ی جمع و تفریق ندارم....یه ضرب خرابتم....!

اگر دل ما ارزش چيزي را داشته، دليلش آن است كه سخت تر از ديگران سوخت..!‏‬

پرنده ای که بالو پرش ریخته باشد مظلومیت خاصی دارد باز گذاشتن در قفس توهینی است به او،در قفس را ببند تا زندان دلیل زمین گیر شدنش باشد نه پر و بال ریخته.