شب…! من…! تنهایی… و سیگاری که سروته روشن شد!! آخرین رفیقم را اشتباهی سوزاندم…

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …! دود میشنود …! حس میکنم معتاد حسرت هایم شده ام…!

هر وقت دیدی حریفت داره برنـــده میشه یه لبخنـــد بـــزن تا به بردش شک کنه !

حیف شد ! باران تو را خیس و پاره کرد ای کفش های قرار های عاشقانه ام تقدیم به کسانی که چتر ندارند

خداياماراببخش بخاطر همه درهايي كه زديم، وهيچكدام خانه تو نبود...

زمانه اي شده كه خيلي ها نقاب به صورتشان مي زنند تا اصلشون رو پنهان كنند.. حتي شايد نزديكترينت.. اينان اگر كمبودي در شخصيت خود نداشتند، پنهانش نمي كردند.. 'پس از آنها نترسيد'

وقتی به دنیا می آییم در گوشمان اذان میگویند و وقتی از دنیا میرویم پشت سرمان نماز میخوانند..."زندگی" فاصله ی بین اذان تا نماز است.

نمي تواني همه چيز را باهم داشته باشي.. كجا جايشان مي دهي؟! اما گنجايش مغز و قلب انتها ندارد،خاطرات و عشقش رو نگه دار باش..

يعني بعضي ها جوري با احساسات آدما بازي مي كنن كه ما ميترسيم اون بازي رو با توپ يا راكت بدمينتون بكنيم،! كه دل نداره....

دنيايم رابه لبخندت مي بخشم،هراسي نيست،تو شاد باشي دنيا از آن من است

دستم بوی گل میداد مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند.اماهیچکس فکر نکردکه من شاید گل کاشته باشم

بزرگترین عبادت لبخند به پسرک کفاشی است که نان آور خانه است که به جای کیف قاپی کفش آدم های پولداری را برق می زند . . .

مطلبی که عمده دهه هفتاد وهشتادیا نسبت به ما نسل شصتیا نمیتونن درک کنن اینه که ما وارث کسایی بودیم که میگفتن مردی به معرفت ومرام وادبه.اما الان مردی به نامردی ودور زدن وپیچوندنه.

يادش بخير ي زماني دروغ گو دشمن خدا بود....

در ميان هفت دريا،
ذره اي از لطف او
بي نياز از منت هر ناخدايم ميكند.

سرم را نه ظلم خم میکند و نه ترس! سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم میشود مادر