{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
چرا باید حرفی بزنیم که بعدها پشیمون بشیم و دنبال یه حرف دیگه برا جبرانش. سعی کنیم همیشه دنبال بهترینها باشم.
هرگز به کوچه بن بست ناسزا نگو.!؟ رنج بن بست بودن برای کوچه کافیست.
آنجا كه بايد سخنِ درست گفت، در خاموشى خيرى نيست، چنانكه در سخن ناآگاهانه نيز خيرى نخواهد بود. امام علی (ع)
میدونی چرا شیشه ی جلوی ماشین اینقدر بزرگه ولی اینه عقب کوچیکه!؟ چون گذشته به اندازه ی اینده اهمیت نداره........!
شبى گفتم به قليانم كه ازجانم چه ميخواهى؟ نوشت باخط دود خود به دردت ميخورم گاهى،تو برمن مينهى اتش كه درد خود كنى تسكين.. من بيچاره ميسوزم تو از حالم چه ميدانى..!
مـهـربـونـیــت تــو حـلـقـم بـه هـیـچـکـی / نــه / نـمـیـگــی...
هنوز وسایل خونه سرجاشه کسی نیست که سلیقش مثل تو باشه هنوز عکس دوتامون روی دیواره هنوز دستام بوی عطر تورو داره روزا با قرص میخوابم شبا تا صبح بیدارم همه میگن حالم خوش نیست همه میگن جنون دارم!!!
در مسیر آسمــــان دست اندازهــای عجیبــی ســت..!!! دعـاهـایـم قبـل از رسـیدن بـه خـدا به طـرز وحشتــناکی چــپ میکـنند..
ما ادعا نمی کنیم همواره بیاد کسانی هستیم که دوستشان داریم ولی میتوانیم ادعا کنیم لحظاتی که به یادشان نیستیم نیز دوستشان داریم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبی ادعا دوستت دارم
زنـدگـی کـردن بـا حـسادت خـیـلـی سـخـتـه ، مـثـل ایـن مـی مـونـه کـه : جـهـنـمِ کـوچـیـکـت رو هِـی بـا خـودت ایـن طـرف و اون طـرف بـبـری ...!!!
₪ حکمـتــ هـایـی از نـهـج الـبـلاغـه ₪ شکیبــایــی دو گــونــه اســتــ ؛ شکیبــایــی بــر آنچــه خــوش نمــی داری و شکیبــایــی بــر آنچــه دوســت مــی داری .
بزرگ ترين دروغ همه ي مادرا . . . . خيلي كار زشتي كردي برو ديگه دوست ندارم
بدها ... خوب ها بدها خوب ها ---------- ----------- انتظار × تو ++ من ×× کابوس
مادر گفت: نرو، بمان! دلم میخواهد پسرم عصای دستم باشد گفت: هرچه تو بگویی. فقط یک سؤال؛ میخواهی پسرت، عصای این دنیایت باشد یا آن دنیا. مادر چیزی نگفت و با اشک بدرقه اش کرد.... رفت و شهید شد ...
بزرگترکه میشوی..غصه هایت زودترازخودت قدمیکشند! لبخندهایت رادرآلبوم کودکیت جا میگذاری ناخواسته وارددنیای لبخندهای مصنوعی میشوی. شاید بزرگ شدن..آن اتفاقی نبود که انتظارش راداشتیم...
نسيــــم گندم را از دوش مورچه انداخت . مورچه دوباره آن را گرفت و به خدا گفت :گاهي يادم مي رود که هستي، کاش بيشتر نسـيـم بوزد .
چرا باید حرفی بزنیم که بعدها پشیمون بشیم و دنبال یه حرف دیگه برا جبرانش. سعی کنیم همیشه دنبال بهترینها باشم.
هرگز به کوچه بن بست ناسزا نگو.!؟ رنج بن بست بودن برای کوچه کافیست.
آنجا كه بايد سخنِ درست گفت، در خاموشى خيرى نيست، چنانكه در سخن ناآگاهانه نيز خيرى نخواهد بود. امام علی (ع)
میدونی چرا شیشه ی جلوی ماشین اینقدر بزرگه ولی اینه عقب کوچیکه!؟ چون گذشته به اندازه ی اینده اهمیت نداره........!
شبى گفتم به قليانم كه ازجانم چه ميخواهى؟ نوشت باخط دود خود به دردت ميخورم گاهى،تو برمن مينهى اتش كه درد خود كنى تسكين.. من بيچاره ميسوزم تو از حالم چه ميدانى..!
مـهـربـونـیــت تــو حـلـقـم بـه هـیـچـکـی / نــه / نـمـیـگــی...
هنوز وسایل خونه سرجاشه کسی نیست که سلیقش مثل تو باشه هنوز عکس دوتامون روی دیواره هنوز دستام بوی عطر تورو داره روزا با قرص میخوابم شبا تا صبح بیدارم همه میگن حالم خوش نیست همه میگن جنون دارم!!!
در مسیر آسمــــان دست اندازهــای عجیبــی ســت..!!! دعـاهـایـم قبـل از رسـیدن بـه خـدا به طـرز وحشتــناکی چــپ میکـنند..
ما ادعا نمی کنیم همواره بیاد کسانی هستیم که دوستشان داریم ولی میتوانیم ادعا کنیم لحظاتی که به یادشان نیستیم نیز دوستشان داریم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبی ادعا دوستت دارم
زنـدگـی کـردن بـا حـسادت خـیـلـی سـخـتـه ، مـثـل ایـن مـی مـونـه کـه : جـهـنـمِ کـوچـیـکـت رو هِـی بـا خـودت ایـن طـرف و اون طـرف بـبـری ...!!!
₪ حکمـتــ هـایـی از نـهـج الـبـلاغـه ₪ شکیبــایــی دو گــونــه اســتــ ؛ شکیبــایــی بــر آنچــه خــوش نمــی داری و شکیبــایــی بــر آنچــه دوســت مــی داری .
بزرگ ترين دروغ همه ي مادرا . . . . خيلي كار زشتي كردي برو ديگه دوست ندارم
بدها ... خوب ها بدها خوب ها ---------- ----------- انتظار × تو ++ من ×× کابوس
مادر گفت: نرو، بمان! دلم میخواهد پسرم عصای دستم باشد گفت: هرچه تو بگویی. فقط یک سؤال؛ میخواهی پسرت، عصای این دنیایت باشد یا آن دنیا. مادر چیزی نگفت و با اشک بدرقه اش کرد.... رفت و شهید شد ...
بزرگترکه میشوی..غصه هایت زودترازخودت قدمیکشند! لبخندهایت رادرآلبوم کودکیت جا میگذاری ناخواسته وارددنیای لبخندهای مصنوعی میشوی. شاید بزرگ شدن..آن اتفاقی نبود که انتظارش راداشتیم...
نسيــــم گندم را از دوش مورچه انداخت . مورچه دوباره آن را گرفت و به خدا گفت :گاهي يادم مي رود که هستي، کاش بيشتر نسـيـم بوزد .
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس زیبا