{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد یا آن که گدایی محبت شده باشد خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است بگذار که آیینه نفرت شده باشد
احساس تو چون طراوت باران است بر زخم شکوفه های گل درمان است هر وقت که در هوای تو می چرخم انگار نفس کشیدنم آسان است
اشک خیمه زده بر صفحه ی چشم نگرانم چنـد روزیسـت که دلواپسـم و بـد نگرانم کوچه از رهگذر سرد غمت زار و گرفته ست شب بی تابش ماه روی تو برده امانم
گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری ولی انگاه همین جا و همین دور و بری ماه می تابد و انگار تویی می خندی باد می آید و انگار تویی می گذری
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس با این همه حال و در چنین تنگدلی جا کرده محبت تو چندان که مپرس
من آن عاشق ترین پروانه هستم که عهدی بر سر جان با تو بستم تو آن شمع خرامان سوز هستی که چون آتش به جان من نشستی ندارم هیچ باک از آتش عشق که این آتش ز مرهم خوشتر آید
تو ای روحم ، عزیز دلنوازم ز پیغامت نمودی سرفرازم تو در یاد منی ، من شرمسارم صفای قلب پاکت را بنازم
آغوشت علم را زیـر سوال می برد ! آنقدر آرامم می کند که هیچ مُسکنی جایش را نمی گیرد
لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو
من که گفتم این بهار افسردنی است من که گفتم این پرستو مردنی است من که گفتم ای دل بی بند و بار عشق یعنی رنج یعنی انتظار آه عجب کاری به دستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل
بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد یا آن که گدایی محبت شده باشد خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است بگذار که آیینه نفرت شده باشد
احساس تو چون طراوت باران است بر زخم شکوفه های گل درمان است هر وقت که در هوای تو می چرخم انگار نفس کشیدنم آسان است
اشک خیمه زده بر صفحه ی چشم نگرانم چنـد روزیسـت که دلواپسـم و بـد نگرانم کوچه از رهگذر سرد غمت زار و گرفته ست شب بی تابش ماه روی تو برده امانم
گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری ولی انگاه همین جا و همین دور و بری ماه می تابد و انگار تویی می خندی باد می آید و انگار تویی می گذری
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس با این همه حال و در چنین تنگدلی جا کرده محبت تو چندان که مپرس
من آن عاشق ترین پروانه هستم که عهدی بر سر جان با تو بستم تو آن شمع خرامان سوز هستی که چون آتش به جان من نشستی ندارم هیچ باک از آتش عشق که این آتش ز مرهم خوشتر آید
تو ای روحم ، عزیز دلنوازم ز پیغامت نمودی سرفرازم تو در یاد منی ، من شرمسارم صفای قلب پاکت را بنازم
آغوشت علم را زیـر سوال می برد ! آنقدر آرامم می کند که هیچ مُسکنی جایش را نمی گیرد
لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو
من که گفتم این بهار افسردنی است من که گفتم این پرستو مردنی است من که گفتم ای دل بی بند و بار عشق یعنی رنج یعنی انتظار آه عجب کاری به دستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه حسی