{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران تو به اندازه تنهایی من شاد بمان
تمام دنیا محله ی کوچکی ست که تو در آن متولد می شوی و من میان بازیِ بچه های محله به عشق تو پیر می شوم
باید خودم را بگذارم کنارِ خودم و پیادهرو را تا آخرین سنگفرش شانه به شانه راه برویم غروبی آرام برای یک تنهایی دونفره
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی چون زمانی که از دستش بدی مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
بخوابیم با مهر به خواب هم پا بگذاریم رویاها و کابوس های یکدیگر را ببینیم با هم از آن پس دیگر هرگز بیدار نخواهم شد
تمامِ آن چیزی که دربارهی تو در سرم هست دهها کتاب میشود اما تمام چیزی که در دلم هست فقط دو کلمه است دوستت دارم
تقصیر تو نیست هرچه هست زیر سر پاییز است که به نسیمی عقل را می رباید تا دل بی اگر و امایی تنگ تو شود
خاموش می شود این رخسار در صراحت مسلّم بازوان تو و بازوان تو عریانی ی دریاست
تمام روز اگر بی تفاوتم اما شبم قرین شکنجه دچار بیداری است
با نوک انگشت نوشتم بر آب : مال منی ! مال منی ! مال من ! حیف که در ثانیه ای محو شد آن « سَنَدِ مِلکیِ اقبالِ » من
نام بهار بر سر زبان ها افتاده ولی هنوز هم وِرد زبان من نام توست
عزیز ! یادی بکن از یار خسته غبار دوریت بر من نشسته دگر تیری نزن بالی ندارم وجودم از غمت در هم شکسته
کسی دیگر نمی گیرد سراغ خانه ما را به سختی جغد پیدا می کند ویرانه ما را از آن شادم که غم پیوسته می آید به بالینم از آن ترسم که غم هم گم کند ویرانه ما را
عمر من غارت شد و غارتگر از من دور شد من صبوری کردم و غارتگرم مغرور شد
وفاداری؟ خدا بیامرزدش صداقت؟ یادش گرامی غیرت؟ به احترامش یک لحظه سکوت معرفت؟ یابنده پاداش می گیرد عشق ؟ از دم قسط واقعا به کجا چنین شتابان؟
جدایی را نمی خواستم خدا کرد نمی دانم کدام نامرد دعا کرد بسوزد آنکه غربت را بنا کرد مرا از تو تو را از من جدا کرد
من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران تو به اندازه تنهایی من شاد بمان
تمام دنیا محله ی کوچکی ست که تو در آن متولد می شوی و من میان بازیِ بچه های محله به عشق تو پیر می شوم
باید خودم را بگذارم کنارِ خودم و پیادهرو را تا آخرین سنگفرش شانه به شانه راه برویم غروبی آرام برای یک تنهایی دونفره
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی چون زمانی که از دستش بدی مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
بخوابیم با مهر به خواب هم پا بگذاریم رویاها و کابوس های یکدیگر را ببینیم با هم از آن پس دیگر هرگز بیدار نخواهم شد
تمامِ آن چیزی که دربارهی تو در سرم هست دهها کتاب میشود اما تمام چیزی که در دلم هست فقط دو کلمه است دوستت دارم
تقصیر تو نیست هرچه هست زیر سر پاییز است که به نسیمی عقل را می رباید تا دل بی اگر و امایی تنگ تو شود
خاموش می شود این رخسار در صراحت مسلّم بازوان تو و بازوان تو عریانی ی دریاست
تمام روز اگر بی تفاوتم اما شبم قرین شکنجه دچار بیداری است
با نوک انگشت نوشتم بر آب : مال منی ! مال منی ! مال من ! حیف که در ثانیه ای محو شد آن « سَنَدِ مِلکیِ اقبالِ » من
نام بهار بر سر زبان ها افتاده ولی هنوز هم وِرد زبان من نام توست
عزیز ! یادی بکن از یار خسته غبار دوریت بر من نشسته دگر تیری نزن بالی ندارم وجودم از غمت در هم شکسته
کسی دیگر نمی گیرد سراغ خانه ما را به سختی جغد پیدا می کند ویرانه ما را از آن شادم که غم پیوسته می آید به بالینم از آن ترسم که غم هم گم کند ویرانه ما را
عمر من غارت شد و غارتگر از من دور شد من صبوری کردم و غارتگرم مغرور شد
وفاداری؟ خدا بیامرزدش صداقت؟ یادش گرامی غیرت؟ به احترامش یک لحظه سکوت معرفت؟ یابنده پاداش می گیرد عشق ؟ از دم قسط واقعا به کجا چنین شتابان؟
جدایی را نمی خواستم خدا کرد نمی دانم کدام نامرد دعا کرد بسوزد آنکه غربت را بنا کرد مرا از تو تو را از من جدا کرد
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه غمگین