{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اسمش آدم است اما تو باور نکن گاهی کاری می کند که از پس هیچ گرگی بر نمی آید !
هر ردپای آهویی را که دیدی دنبال نکن این روزها زیادند گرگ هایی که با کفش آهو راه میروند !
تو را پاک آفرید ایزد ز خود شرمت نمی آید که روزی پاک بودستی ، کنون آلوده دامانی ؟ “پروین اعتصامی”
گاهی اوقات آدم دلش یک آشپزخانه آرام یک استکان چای و مــــادرش را می خواهد …
وقتی دیدی کسی مثل نوک پرگار همه جوره پات وایساده دورش نزن ، دورش بگرد !
بر درخت زنده بی برگی چه غم ؟ وای بر احوال برگ بی درخت !
بچه های فقیر فقط در زنگ انشا تعطیلات را به کنار دریا می روند !
همه شبیه هم هستند هیچکس شبیه حرف هایش نیست !
عاقبت همهی ما زیر این خاک آرام خواهیم گرفت ما که روی آن دمی به همدیگر مجال آرامش ندادیم !
آدم ها از آن چیزی که از نزدیک می بینید دورترند !
آغوش پدرم می گفت که گرمای خورشید افسانه است !
در زندگی محتاج یک چیزم : خنده های مادرم …
آنان که کهن شدند و آنان که نوند هریک به مراد خویش لختی بدوند این کهنه جهان به کس نماند جاوید رفتند و رویم و دیگر آیند و روند حکیم عمر خیام
اسمش آدم است اما تو باور نکن گاهی کاری می کند که از پس هیچ گرگی بر نمی آید !
هر ردپای آهویی را که دیدی دنبال نکن این روزها زیادند گرگ هایی که با کفش آهو راه میروند !
تو را پاک آفرید ایزد ز خود شرمت نمی آید که روزی پاک بودستی ، کنون آلوده دامانی ؟ “پروین اعتصامی”
گاهی اوقات آدم دلش یک آشپزخانه آرام یک استکان چای و مــــادرش را می خواهد …
وقتی دیدی کسی مثل نوک پرگار همه جوره پات وایساده دورش نزن ، دورش بگرد !
بر درخت زنده بی برگی چه غم ؟ وای بر احوال برگ بی درخت !
بچه های فقیر فقط در زنگ انشا تعطیلات را به کنار دریا می روند !
همه شبیه هم هستند هیچکس شبیه حرف هایش نیست !
عاقبت همهی ما زیر این خاک آرام خواهیم گرفت ما که روی آن دمی به همدیگر مجال آرامش ندادیم !
آدم ها از آن چیزی که از نزدیک می بینید دورترند !
آغوش پدرم می گفت که گرمای خورشید افسانه است !
در زندگی محتاج یک چیزم : خنده های مادرم …
آنان که کهن شدند و آنان که نوند هریک به مراد خویش لختی بدوند این کهنه جهان به کس نماند جاوید رفتند و رویم و دیگر آیند و روند حکیم عمر خیام
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس سنگین