ر سایه دلشکستگی پیر شدم غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم تا آمدم آشنای قلبت باشم گفتی که من از غریبه ها سیر شدم

اولم خنده ز بی‌ دردی بود آخرم گریه ز بی‌ درمانی

هنوز هم دلم تنگ می شود برای محض حرف زدنت و برای تکیه کلام هایت که نمی دانستی فقط کلام تو نبود من هم به آنها تکیه داده بودم

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم

باید ببینمت ! چرا که روی نوار قلبی ام پیوسته نام تو بود و پزشک نیز بر آخرین نسخه ام تو را تجویز کرده است

این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده ام این بار من یک بارگی از عافیت بُبریده ام در دیده ی من اندر آ، وز چشم من بنگر مرا زیرا برون از دیده ها منزلگهی بگزیده ام

هر کس که از راهی رسید بی دریغ تکه ای از قلب ما کند و برید

حرف هایم را تعبیر می کنی ، سکوتم را تفسیر دیروزم را فراموش ، فردایم را پیشگویی به نبودنم مشکوکی ، در بودنم مردد از هیچ گلایه می سازی ، از همه چیز بهانه من  کجای این نمایشم ؟

دور شدم از تو دلم شور زد ساز دلم نغمه ی ناجور زد آه از آن چشم که با یک نظر بال و پرم را گره کور زد !

منو به دست من بکش ، به نامٍ من گناه کن اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن هنوز می پرستمت ، هنوز ماه من تویی هنوز موئمنم ببین ، تنها گناه من تویی

از حساب و کتاب بازار عشق هیچ گاه سر در نیاوردم ! و هنوز نمی دانم چگونه می شود هر بار که تو بی دلیل ترکم می کنی من بدهکارت می شوم ؟

دلم برای کسی تنگ است که گمان می کردم می آید ، می ماند و به تنهائیم پایان می دهد آمد ، رفت ، و به زندگی ام پایان داد

خدایا کسی را که قسمت کس دیگریست سر راهمان قرار نده تا شب های دلتنگیش برای ما باشد و روزهای خوشش برای دیگری

خونه اجاره ای داری برای یه آدم تنها ؟ قلبشو رو پیش میده  جونشم ماه به ماه

قلبم را عصب کشی کرده ام دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد و نه از گرمی آغوشی می تپد