همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست

تا عشق تو آمد در قلبم ، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو ، رفته بودی ، تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم

خزان بنشست و گل با بادها رفت چه آسان میشود از یادها رفت

برو ......  من با خودم و دل شکسته ام کنار خواهم آمد .....  قانع کردن دلم بهتر است از تمنای عشق از تو و وجود یخ زده ات

بدنبال كسى هستم كه با درد آشنا باشد، دلش غمگين خودش ساده كمى از جنس ما باشد

نقاش خوبی نبودم ...  اما ...  این روزها ...  به لطف تو ...  انتظار را ...  دیدنی می کشم .

خیلی سخته دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که هیچ بادی نمی وزد .

بی هيج اجباری می ماند  خاطره ای از تو در يادم  بی آنكه بدانم  دلتنگت ميشوم  بی آنكه بخواهم  بغضم برای توست  و تو بی آنكه بدانی  فراموشم ميكنی

باز امروز دلم ساز غمگين ميزند *در درون ميجوشد و تار جدايى ميزند* لحظه ها در گذرند زندگي هم غمنامه خود ميزند

همیشه اقرار می کرد که دوستم دارد اما غافل بودم ازاینکه می گویداغراق می کنم که دوستت دارم......

چون خیالت همه شب مونس من است شرم دارم که شکایت کنم از تنهایی!!

ز مرگم هیچ نمیترسم اگر دنیا سرم ریزد / از این ترسم که بعد از مرگ گلم را دیگری بیند.

گاهى نميدانم  چه پیامى را بهانه کنم  تا از حال انکه دلم با اوست  آگاه شوم  این بار که دلتنگى را بهانه  کردم، فردا را چه کنم!!!

به ساحل نگاه تو شکسته قايق دلم ، چقدر منتظر شدم به ديدنم نيامدى ، به آرزوى ديدنت گل شقايقى شدم ، چقدر منتظر شدم به چيدنم نيامدى

پر میزند از کوچه خیالم باتو با جان و دل عاشقت شدم .  اما تو ؟؟؟؟  یک روز در این کوچه تو را میشکنند امروز من آواره شدم...  فردا تو

خدایا در انجماد نگاههای سرد این مردم دلم برای جهنمت تنگ شده...