رای تــــــو ... برای چشمهایتــــــــ ... برای مـــن ... برای دردهایمــــ ... برای مــــا ... برای این همه تنهـــــــایی ... ای کاش خــــــــــــدا کاری بکند

چه تلخ است يادآوري سر آغاز عشـقـي كه گمان مي رفت جاودانه باشد . . .

می دونی دلتنگی یعنی چی؟ دلتنگی یعنی اینکه: بشینی به خاطراتت باهاش فک کنی ... اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ولی چند لحظه بعد شوری اشکهای لعنتی ، شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند ...

گفت : دوست دارم گفتم : دوست ندارم !! اين دروغ به آن دروغ در .....!!

اشتباهم این بود : . . . . . . که با دیدن اولین \" دل \" حکم کردم !

هر وقت داشتی یه ادمی رو تو ذهنت بزرگ می کردی جا واسه پشیمونی هم بذار .

پر از بغضم پر از گريه پر از تلخي و شيريني حلالم كن دارم ميرم منو هرگز نميبيني حلالم كن اگه دستام به دستاي توعادت كرد اگه اين عشق ادم كش به ما دو تا خيانت كرد

كاش دهخدا ميدانست دلتنگي...... فاصله...... بي وفايي...... تعريفش فقط دوحرف است.... تو

خدایا کسی را که قسمت دیگریست سر راهمان قرار نـــــده.... تا شب های دلتنگی اش برای مــــــــــا باشد و روزهای خوشش برای دیگــــــــری...

در همین حوالی هستند کسانی که تا دیروز می گفتند: بدون تو نفس هم نمی توانم بکشم.... اما امروز در آغوش دیگری نفس نفس می زنند..

قلبم را عصب کشی کرده ام.... دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد و نه از گرمی آغوشی می تپد...

غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست...

رقیبم گفت نام گلت؟ گفتم ازآن بیخبرم ! مستم نچنان مست که نامش ببرم! گرتوهم نام نگارت نبری نیک تراست ، همچو پروانه بسوزی وننالی هنراست.

می خواهم یادت را طلاق دهم ولی چکار کنم که از عهده مهریه سنگین خاطراتت بر نمی آیم ...

همه می آیند تا بروند اما تو نمی آیی تا مبادا بمانی

لعنت به ساعتهایی که جلو میروند ، خواب می مانند ، کار نمی کنند ، کوک نمی شوند ، عقب می مانند ، و از رفتن خسته میشوند این بلاها از وقتی به سرم امد که گفتی منتظرم باش برمی گردم....