شبها ک دل آشفته دلان نالد از جدایی من نام تورا خوانم به دعا شاید ک بیایی

آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد کاش می آمدو از دور تماشا میکرد

از تو میپرسم از قلبم میگوید:پاسخی نیست ناگزیر خود پاسخی می یابم که: ==خود کرده را تدبیر نیست

پلان اول: بیا جلو!لبخند بزن! و با نشانه رفاقت دست بده! و چند سال بعد.... پلان آخر: رد پا ، کوچه و آسمانی ک همیشه بی موقع گریه اش می گیرد!

با اینکه میدانم دستانم برای رسیدن به تو کوتاه هستند اما باز هم دستانم را به سویت دراز میکنم با این امید که تو نزدیک تر بیایی

عشق اول هیچوقت فراموش نمیشه اما اون عشقی که حسرتش تا ابد رو دلت میمونه عشق آخره

اونایی ک میگن مردها احساس ندارن قطعا اشک های یه مرد دل شکسته رو ندیدن

وقتی به هــــــــــــوای دیدنت قلـــــــــــــــب ابرها هم تند تند می تپد یاد تو مثل چیزی ... شبیه یک قطره بــــــــــــــــــاران بر لبهای خشک و ترک خورده ام لیـــــــــــــــز می خورد !!!!

اگر غم دوری بگذارد از غربت نگاه و دستهای نیازی ب آسمان و عشقی نزدیکتر از پیراهن قصه ها خواهم ساخت

امشب دلم میخواهدت تا غصه هارا سرکنم تا با تبسم های تو لبخند را از بر کنم دستی ب موهایت برم در چشمهایت بنگرم شاید رود خواب از سرم تا با تو شب را سر کنم...

آه ای سنگ صبور کاشکی صبر تو بود در دل من کاشکی مهر تو بود در دل او تا ک این غم نشود حاصل من

سربسته میگم : یکی اینجاست که دلش....هوا....تو ! گرفتی؟

ما و مجنون درس عشق از يک اديب آموختيم ، او به ظاهر گشت عاشق ، ما به معنا سوختيم .

هر قطره اشک نشان دل شکستگی است ، هر سکوت نشان تنهایی است ، هر لبخند نشان مهربانی است ، هر پیام نشانی از دل تنگی من برای تو است .

قلبم فدای عزیزی که دنیایی از دلتنگی را به امید یک لحظه دیدنش به جان می خرم

ااي چقدر دلش برام تنگ شده!!