سکسکه گرفته بودم گفتم مرا بترسان دستانم را رها کرد نفسم بند آمد ...

به دنبال قلبت باش اما عقلتم با خودت ببر این روزا تا قلبتو شکستن میگن عاقل باش!!!

دلتنگم . . . . برای کسے ک آن سوی شهرهاست ! و نمیدانم ... میداند یا نمیداند ، هنوز هم بهانه تپیدن دلم .. اوست !

دلم برای یک نفر تنگ است....  نه میدانم نامش چیست...  و نه میدانم چه می کند...  حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم....  رنگ موهایش را نمی دانم...  لبخندش را ...  فقط میدانم که باید باشد و نیست

چگونه فراموشت کنم وقتی تمام آسمان به رنگ چشمهای توست؟

دلتنگی یک حس کشنده ی لذت بخش است … مثل لیسیدن عسل از لبه شکسته لیوان !

دل گیرم از دست خودم باور عجیبی داشتم او یک مررررد است او گفت من دختر خوبی بودم خب چه اشکال دارد شاید مرررردها هم گاهی بگویند به دنبال کسی هستند که مثل من نباشد یعنی خوب نخواهند خوبی نخواهند

گفتم درد دارم اما افسوس... او هم به مانند دیگران پنداشت دردم درد جسمیست ندانست دردم درد تنهایی و دوری از اوست

ردپای کسی که یک عمر آرامشم را گرفته بود دنبال کردم .............. سرانجام به خودم رسیدم........

باید خیابان طولانی باشد... تا بشود تمام دلتنگی هایت را قدم بزنی

دلتنگ يعني؛ رو به روي دريا ايستاده باشي  ولي خاطره ي يه خيابون خفه ات كنه....!!!!

وقتی نه زنگ میزنه نه جواب اساتو میده مثبت فکر کن شاید مرده!

مـن عاشق نیستم . . . فقط گاهی حرف تو که می شود ، دلم مثل اینکه تب کند ، گرم و سرد می شود … آب می شود . . . تنگ می شود . . .

لبهایم خاموشند اما کاش غوغای درونم را میشنیدی و باورم میکردی که دلتنگتم

چه سر به راه است ..... دلتنگیت را میگویم ! از گوشه ی دلم  جم نمیخورد ....

ای کاش کوه به کوه میرسید ولی آدم به آدم نه دیدن بعضی آدما ، داغ دلتو تازه میکنه !