{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
ﮔﺎﻫﮯ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﮮ ﺯﻣﺎﻧﮯ ﮐﻪ ﻧﻤﮯ ﺷﻨﺎﺧﺘﻤﺖ ﺗﻨﮕــــــــــــــ ﻣﮯ ﺷﻮﺩ...!!
وقتی ک رفت و من واز یاد برد...هرچی ک داشتم همه رو باد برد!!!
دلتنگم! دلتنگِ روزای با تو بودن، من صدایت بکنم " عشقم" و تو بگویی "جوونم" و من سیر نشوم ازاین جانم گفتن هایت و باز صدایت کنم و باز صدایت کنم... روزهای خوب چه زود تمام میشوند...
اجازه ... ! اشک سه حرف ندارد ... ، اشک خیلی حرف دارد ...
بی تابم..... دلم تاب می خواهد ویک هل محکم... که دلم هری بریزد پایین... هرچه را درخودش تلنبار کرده...!
کل دنیا راهم که داشته باشی… بازهم دلت میخواهد،بعضی وقتها…فقط بعضی وقتها… اصلا برای یک لحظه هم که شده،همه ی دنیای یک نفرباشی..
گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده... نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت... آنجاست که با چشمانی خیس رو به آسمان میکنی و میگویی: خدایا! تنها تو را دارم , تنهایم مگذار.
چون درد دلی گویم, در خواب کنی خود را این دردِ دل است آخر! افسانه نمیگویم...
ﺟﺎﻳﺖ ﺭﺍﺑﺎﺩﻳﮕﺮﮮ ﭘﺮﻣﮯ ﮐﻨﻨﺪ!! "ﺍﺣﺴﺎﺱ" ﺳﻴﺮﮮ ﭼﻨﺪ؟؟ﺁﺩﻡ ﻫﺎﮮ ﻋﺠﻴﺒﮯ ﺩﺍﺭﺩﺍﻳﻨﺠﺎ!ﺩﻭﺳﺘﮯ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻏﺮﻳﺐ ﺍﺳﺖ ﻭﺭﻓﺘﻨﺸﺎﻥ ﺁﺷﻨﺎ..!!
سنگین تر از آنم ، که با گریه سبک شوم .. .
در راهروی بی انتها و بن بستی قدم میزدم ، فریاد که میکشیدم! صدایی مرا دوست داشت،اما ! در حال مرگ داد میزد .. .
باید عادت کنم!!! به دروغ ها مثله برچسب جدید روی شامپو سیب!
چند وقتی وقتی از سر سفره بلند میشوم مادرم میگوید تو که هنوز چیزی نخورده ای! گاش میدانست آنقدر بغض هایم را هر ثانیه میجوم که دارم میترکم...
اگر بیـــــــــایی آنقـــــدر عاشـ♥ـــقت میکنـــــم کــــــه دیــــگر نتــــــوانـــــــی هـــــــرگــز بــــــــ♥ــــــــروی
كاش كه احساس دلمو، رو ميكردم تا ميديدي...كاشكي ميشد روزي صد بار دست به موهام ميكشيدي....
دریـایی را دیـده ای که انــدازه یک فنـجان چـای شـده باشـد؟! نــــــه...محـــال است دیده بــاشی... و بـرای همیـن هیـچ گاه، حال و روز دل تــنگ مرا درک نــکردی؟!
ﮔﺎﻫﮯ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﮮ ﺯﻣﺎﻧﮯ ﮐﻪ ﻧﻤﮯ ﺷﻨﺎﺧﺘﻤﺖ ﺗﻨﮕــــــــــــــ ﻣﮯ ﺷﻮﺩ...!!
وقتی ک رفت و من واز یاد برد...هرچی ک داشتم همه رو باد برد!!!
دلتنگم! دلتنگِ روزای با تو بودن، من صدایت بکنم " عشقم" و تو بگویی "جوونم" و من سیر نشوم ازاین جانم گفتن هایت و باز صدایت کنم و باز صدایت کنم... روزهای خوب چه زود تمام میشوند...
اجازه ... ! اشک سه حرف ندارد ... ، اشک خیلی حرف دارد ...
بی تابم..... دلم تاب می خواهد ویک هل محکم... که دلم هری بریزد پایین... هرچه را درخودش تلنبار کرده...!
کل دنیا راهم که داشته باشی… بازهم دلت میخواهد،بعضی وقتها…فقط بعضی وقتها… اصلا برای یک لحظه هم که شده،همه ی دنیای یک نفرباشی..
گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده... نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت... آنجاست که با چشمانی خیس رو به آسمان میکنی و میگویی: خدایا! تنها تو را دارم , تنهایم مگذار.
چون درد دلی گویم, در خواب کنی خود را این دردِ دل است آخر! افسانه نمیگویم...
ﺟﺎﻳﺖ ﺭﺍﺑﺎﺩﻳﮕﺮﮮ ﭘﺮﻣﮯ ﮐﻨﻨﺪ!! "ﺍﺣﺴﺎﺱ" ﺳﻴﺮﮮ ﭼﻨﺪ؟؟ﺁﺩﻡ ﻫﺎﮮ ﻋﺠﻴﺒﮯ ﺩﺍﺭﺩﺍﻳﻨﺠﺎ!ﺩﻭﺳﺘﮯ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻏﺮﻳﺐ ﺍﺳﺖ ﻭﺭﻓﺘﻨﺸﺎﻥ ﺁﺷﻨﺎ..!!
سنگین تر از آنم ، که با گریه سبک شوم .. .
در راهروی بی انتها و بن بستی قدم میزدم ، فریاد که میکشیدم! صدایی مرا دوست داشت،اما ! در حال مرگ داد میزد .. .
باید عادت کنم!!! به دروغ ها مثله برچسب جدید روی شامپو سیب!
چند وقتی وقتی از سر سفره بلند میشوم مادرم میگوید تو که هنوز چیزی نخورده ای! گاش میدانست آنقدر بغض هایم را هر ثانیه میجوم که دارم میترکم...
اگر بیـــــــــایی آنقـــــدر عاشـ♥ـــقت میکنـــــم کــــــه دیــــگر نتــــــوانـــــــی هـــــــرگــز بــــــــ♥ــــــــروی
كاش كه احساس دلمو، رو ميكردم تا ميديدي...كاشكي ميشد روزي صد بار دست به موهام ميكشيدي....
دریـایی را دیـده ای که انــدازه یک فنـجان چـای شـده باشـد؟! نــــــه...محـــال است دیده بــاشی... و بـرای همیـن هیـچ گاه، حال و روز دل تــنگ مرا درک نــکردی؟!
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس دلتنگی