{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
به شانه ی کسی تکیه نکن آدمی اگر بیفتد از سمتی می افتد که تکیه کرده است
پیازهم که خردمیکنی گریه میکنی یعنی من ازپیازهم کمترم که خردم کردی و خندیدی.
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم! که دگر بار از این گونه خطا ها نکنم! بوسه را داد و چو برداشت لبش از لب من... توبه کردم که دگر توبه ی بی جا نکنم..!
کودک موهایش سفید شد... وقتی چند برگ از دفترچه ی خاطراتم را خواند...
هرروزپسرکی فقیربرای سیرکردن قلبش سرکوچه ای به گدای نگاهی مینشست...ودختری نجیب برای رفع هفتادبلا صدقه ای می انداخت درکاسه ی چشمانش...
انصاف نیست تو درقلب من باشی و... من در دست تو...
تحقیرونفرینت کنم کافی نیست...تفریقت میکنم ازتمامه زندگیم...
گــــاهــــی دلم بــرای زمـــانی کــه نمی شناختمت تنـــگ می شود...
شب سحر شد بامداد آمد چه زود ای دل تو مینالی هنوز نوش جانت زهر حسرت ای دل رسوا بسوز
نــذر ڪـرכه ام اگـر نیآیـے ، پیـآכه از یآכت بــِروَمـ ...
یه کم با من راه بیا... تنهایی بجایی نمیرسم...
کسایی که دارن از احساساتشون حرف میزنن، اولِ جمله هاشون یک (فعلا) بزارید؛ اینطوری شاید بشه باور کرد، البته با تاکید روی شاید....
باران ک میبارد دلم برایت تنگ میشود راه می افتم بدون چتر من بغض می کنم اسمان گریه...
دیوارهاهمیشه متهم ب فاصله اند امادستان دیوارسازچه زود تبرعه میشوند هرلایک=شکستن دستان دیوارساز
یه روز مادرم منو نفرین کرد و گفت: الهی درد بی درمون بگیری، نفرینش گرفتو و عاشق شدم
خوشبختی هایم را باعجله درسرنوشتم نوشتند،بدخط شد،روزگار نتوانست بخواند!
به شانه ی کسی تکیه نکن آدمی اگر بیفتد از سمتی می افتد که تکیه کرده است
پیازهم که خردمیکنی گریه میکنی یعنی من ازپیازهم کمترم که خردم کردی و خندیدی.
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم! که دگر بار از این گونه خطا ها نکنم! بوسه را داد و چو برداشت لبش از لب من... توبه کردم که دگر توبه ی بی جا نکنم..!
کودک موهایش سفید شد... وقتی چند برگ از دفترچه ی خاطراتم را خواند...
هرروزپسرکی فقیربرای سیرکردن قلبش سرکوچه ای به گدای نگاهی مینشست...ودختری نجیب برای رفع هفتادبلا صدقه ای می انداخت درکاسه ی چشمانش...
انصاف نیست تو درقلب من باشی و... من در دست تو...
تحقیرونفرینت کنم کافی نیست...تفریقت میکنم ازتمامه زندگیم...
گــــاهــــی دلم بــرای زمـــانی کــه نمی شناختمت تنـــگ می شود...
شب سحر شد بامداد آمد چه زود ای دل تو مینالی هنوز نوش جانت زهر حسرت ای دل رسوا بسوز
نــذر ڪـرכه ام اگـر نیآیـے ، پیـآכه از یآכت بــِروَمـ ...
یه کم با من راه بیا... تنهایی بجایی نمیرسم...
کسایی که دارن از احساساتشون حرف میزنن، اولِ جمله هاشون یک (فعلا) بزارید؛ اینطوری شاید بشه باور کرد، البته با تاکید روی شاید....
باران ک میبارد دلم برایت تنگ میشود راه می افتم بدون چتر من بغض می کنم اسمان گریه...
دیوارهاهمیشه متهم ب فاصله اند امادستان دیوارسازچه زود تبرعه میشوند هرلایک=شکستن دستان دیوارساز
یه روز مادرم منو نفرین کرد و گفت: الهی درد بی درمون بگیری، نفرینش گرفتو و عاشق شدم
خوشبختی هایم را باعجله درسرنوشتم نوشتند،بدخط شد،روزگار نتوانست بخواند!
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس دلتنگی