{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
دیشب خدا را دیدم گریه میکرد من هم با او گریستم هر دو یک درد مشترک داشتیم…………… . . آدم ها……………….
آن نازنین کجاست که یادم نمیکند / صد غم به سینه دارم و شادم نمی کند / یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست / امروز به یاد کیست که یادم نمی کند.
شبی از سوز دل گفتم قلم را / بیا بنویس غمهای دلم را / قلم گفتا برو بیمار عاشق / ندارم طاقت این بار غم را
نه صدايش را نازك كرده بود نه دستانش را آردى از كجا بايد به گرگ بودنش شك ميكردم !
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم، تا در این قصه پرحادثه حاضر باشم، تو پری باشی و تا آنسوی دریا بروی، من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم.
به سلام ها دل نمی بندم از خداحافظی ها غمگین نمی شوم دیگر عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری و دوستی خورشید و ماه
هم نفس آرام باش بیدار بیدارم ، غیر از تو هر چه دارم سخت بیزارم ، خسته تر از خاکم و افتاده ام ، در کنج غربت ، از غم هجران تو بیمار بیمارم
ز سوز عشق تو می نالم امروز به این درد و غمم می بالم امروز دلیل مستی ام ،ای برگی از تاک از این پس تو بگو، من لالم امروز
تمام احساسم رو به تو بخشیدم... با اینکه برای تو خیلی کم بود ، من رو بی همه چیز کرد.
مرا ببخش... اگر به تو پیله کرده ام قدری طاقت بیاور پروانه می شوم و می روم...
سايه ام امشب زتنهايى مرا همراه نيست @ گر در اين خلوت بميرم هيچکس آگاه نيست @ من در اين دنيا به جز سايه ندارم همدمى @ اين رفيق نيمه راهم گاه هست و گاه نيست.
نه چتر داشتي باخودت ، نه روزنامه ، نه چمدان.... عاشقت شدم!!! از كجا بايد مي فهميدم مسافري!!!
درويشى راگفتند ، زندگى برچند بخش است؟ گفت:كودكى و پيرى گفتند: پس جوانى چه شد؟! گفت: باعشق سوخت و با بى وفايى ساخت و با جدايى مرد!!
همیشه یکی هست که درد دلتو بهش بگی ؛ ولی بترس از روزی که همون بشه درد دلت...
رؤیاهایم را امشب می گذارم دم در ، بیچاره رفتگر...
در زندگی از دست کسانی میرنجیم که کوشیده ایم از دست ما نرنجند
دیشب خدا را دیدم گریه میکرد من هم با او گریستم هر دو یک درد مشترک داشتیم…………… . . آدم ها……………….
آن نازنین کجاست که یادم نمیکند / صد غم به سینه دارم و شادم نمی کند / یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست / امروز به یاد کیست که یادم نمی کند.
شبی از سوز دل گفتم قلم را / بیا بنویس غمهای دلم را / قلم گفتا برو بیمار عاشق / ندارم طاقت این بار غم را
نه صدايش را نازك كرده بود نه دستانش را آردى از كجا بايد به گرگ بودنش شك ميكردم !
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم، تا در این قصه پرحادثه حاضر باشم، تو پری باشی و تا آنسوی دریا بروی، من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم.
به سلام ها دل نمی بندم از خداحافظی ها غمگین نمی شوم دیگر عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری و دوستی خورشید و ماه
هم نفس آرام باش بیدار بیدارم ، غیر از تو هر چه دارم سخت بیزارم ، خسته تر از خاکم و افتاده ام ، در کنج غربت ، از غم هجران تو بیمار بیمارم
ز سوز عشق تو می نالم امروز به این درد و غمم می بالم امروز دلیل مستی ام ،ای برگی از تاک از این پس تو بگو، من لالم امروز
تمام احساسم رو به تو بخشیدم... با اینکه برای تو خیلی کم بود ، من رو بی همه چیز کرد.
مرا ببخش... اگر به تو پیله کرده ام قدری طاقت بیاور پروانه می شوم و می روم...
سايه ام امشب زتنهايى مرا همراه نيست @ گر در اين خلوت بميرم هيچکس آگاه نيست @ من در اين دنيا به جز سايه ندارم همدمى @ اين رفيق نيمه راهم گاه هست و گاه نيست.
نه چتر داشتي باخودت ، نه روزنامه ، نه چمدان.... عاشقت شدم!!! از كجا بايد مي فهميدم مسافري!!!
درويشى راگفتند ، زندگى برچند بخش است؟ گفت:كودكى و پيرى گفتند: پس جوانى چه شد؟! گفت: باعشق سوخت و با بى وفايى ساخت و با جدايى مرد!!
همیشه یکی هست که درد دلتو بهش بگی ؛ ولی بترس از روزی که همون بشه درد دلت...
رؤیاهایم را امشب می گذارم دم در ، بیچاره رفتگر...
در زندگی از دست کسانی میرنجیم که کوشیده ایم از دست ما نرنجند
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس دلتنگی