{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
ازقــــــبل هم بایدحدس مـــــی زدم می روی "رفـــــــتنــــ " همیشہ حتی در دستور زبان فارســـی "لــــــازمـــ" است...
کمی زود بود ولی دنیا گرفت مادر بزرگ .... پیر شدم
من نه عاشق بودم ، نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من ، من خودم بودم و يک حسه غريب ، که به صد عشق و هوس مي ارزد
تو که میگویی مرا دوست داری چرا اشکهایم را پاک نمیکنی ، چرا دلتنگم نمیشوی و مرا صدا نمیکنی؟
به اونیکه دوستش دارم گفتم خواهش میکنم بمیر... چقدر دلم پرواز بغض شده...
خدایا فاصله ام تا تو ، خودت گفتی که کوتاهه... پس چرا جونمو نمیگیری. بسمه دیگه
ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺳﺎﺯﺩ ﻛﺴﻲ. ﻣﺎﻧﺪهﺍﻡ ﺩﺭ ﻛﻮﭼﺔ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﻛﺴﻲ .ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺑﺮﺩ. ﺳﻮﺧﺘﻢ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﺑﺮﺩ ...
محصولها را که برداشت میکنند ، بیچاره مترسکها که فراموش میشوند.
زندگی غمکده ای بیش نبود سهم من جزغم وتشویش نبود به کدام خاطره اش خوش باشم که کدام خاطره اش نیش نبود
قسمت این بودکه در فاصله ها پیرشویم، و اسیر شب تنهایی تقدیر شویم قسمت این است که یک عمر مسافر باشیم، تا از این دور زدنهای زمان سیر شویم
لرزش دستانم با پیرمردی برابری میکن که جسمی کهن سال دارد... امشب روحم صد سال را رد کرده است...
گاهی دلت می شود همانند دیواری سفید در دستان کودکی خودکار به دست که تنها چند خط درهم و مبهم می کشد و البته عمیق . . .
من و تو میدانیم کز پی هر تقدیر ، حکمتی می آید ، من و فرسایش دل ، تو و تصمیم و مکان ، ما و تقدیر و زمان ، چه شود آخر دلتنگیها ! خدا می داند .
بزرگتر که می شوی غصه هایت زودتر از خودت قد می کشند لبخندهایت را در آلبوم کودکیت جا میگذاری و ناخواسته وارد دنیای لبخندهای مصنوعی میشوی شاید بزرگ شدن، آن اتفاقی نبود كه انتظارش را میكشیدم...!
زندگی غم كده ای بیش نبود بهر ما جز غم و تشویش نبود به كدام خاطره اش خوش باشم كه كدام خاطره اش نیش نبود
در دنياى ما حتى گرگها هم افسردگي گرفته اند و ديگر گوسفندان را نمي درند به نى چوپان گوش ميدهند و ميگريند
ازقــــــبل هم بایدحدس مـــــی زدم می روی "رفـــــــتنــــ " همیشہ حتی در دستور زبان فارســـی "لــــــازمـــ" است...
کمی زود بود ولی دنیا گرفت مادر بزرگ .... پیر شدم
من نه عاشق بودم ، نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من ، من خودم بودم و يک حسه غريب ، که به صد عشق و هوس مي ارزد
تو که میگویی مرا دوست داری چرا اشکهایم را پاک نمیکنی ، چرا دلتنگم نمیشوی و مرا صدا نمیکنی؟
به اونیکه دوستش دارم گفتم خواهش میکنم بمیر... چقدر دلم پرواز بغض شده...
خدایا فاصله ام تا تو ، خودت گفتی که کوتاهه... پس چرا جونمو نمیگیری. بسمه دیگه
ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺳﺎﺯﺩ ﻛﺴﻲ. ﻣﺎﻧﺪهﺍﻡ ﺩﺭ ﻛﻮﭼﺔ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﻛﺴﻲ .ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺑﺮﺩ. ﺳﻮﺧﺘﻢ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﺑﺮﺩ ...
محصولها را که برداشت میکنند ، بیچاره مترسکها که فراموش میشوند.
زندگی غمکده ای بیش نبود سهم من جزغم وتشویش نبود به کدام خاطره اش خوش باشم که کدام خاطره اش نیش نبود
قسمت این بودکه در فاصله ها پیرشویم، و اسیر شب تنهایی تقدیر شویم قسمت این است که یک عمر مسافر باشیم، تا از این دور زدنهای زمان سیر شویم
لرزش دستانم با پیرمردی برابری میکن که جسمی کهن سال دارد... امشب روحم صد سال را رد کرده است...
گاهی دلت می شود همانند دیواری سفید در دستان کودکی خودکار به دست که تنها چند خط درهم و مبهم می کشد و البته عمیق . . .
من و تو میدانیم کز پی هر تقدیر ، حکمتی می آید ، من و فرسایش دل ، تو و تصمیم و مکان ، ما و تقدیر و زمان ، چه شود آخر دلتنگیها ! خدا می داند .
بزرگتر که می شوی غصه هایت زودتر از خودت قد می کشند لبخندهایت را در آلبوم کودکیت جا میگذاری و ناخواسته وارد دنیای لبخندهای مصنوعی میشوی شاید بزرگ شدن، آن اتفاقی نبود كه انتظارش را میكشیدم...!
زندگی غم كده ای بیش نبود بهر ما جز غم و تشویش نبود به كدام خاطره اش خوش باشم كه كدام خاطره اش نیش نبود
در دنياى ما حتى گرگها هم افسردگي گرفته اند و ديگر گوسفندان را نمي درند به نى چوپان گوش ميدهند و ميگريند
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس دلتنگی