بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس خنده دار

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

ما تا مدتها با خانواده پدر بزرگم زندگی میکردیم و چون همه عمه هام و عموهام به مادرم میگفتن زن داداش ، منم تا هفت سالگی به مامانم میگفتم زن داداش !!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

واسه تعطیلات نوروز رفتیم قشم بعد یه خیابونو اشتباهی رفتیم .بابام اومد از راننده تاکسیه ادرسو بپرسه هوول شد غار خوربس و جنگلای حرا رو قاطی کرد گفت آقا غارحرا از کودوم طرفه؟؟؟؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

دادشم داشت دنباله مرغمون میدویید یهو تا دولا شد که بگیرتش زاررررررررررررررررررررت گو**ید بابام بهش گفت: ای بابا ... اینو میگیری اون یکی در میره

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

رفتم چایی بخورم قند گذاشتم دهنم یهو عطسم گرفت رفتم قند رو با دندون نگه دارم نپره بیرون داداشمم جلوم نشسته بود هیچی دیگه شانس آوردم نخورد تو چشمش.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بچه که بودم مامانم یه روز به من گفت: دختر ،نعمته. پسر، رحمته. منم درجا گفتم پس بخاطر همینه که میگن خدا رحمتش کنه؟؟!!!! دختر(((((( پسر)))))) قبرستان(((()))))

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

امروز تو همایش علمی مرده خیلی جدی پرسید هدفتون برا درس خوندن چیه؟؟ یهو دختره ازوسط جمع داد زد عشقـــــــــم علیرضاااااااااااا هلاکشــــــــــــــــممممم. ملت بی مغزه ماداریم عایا؟؟؟0 _o

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

پريروز داشتم تو يه سايتي خبر ميخوندم در مورد داعش.پايين سايت يكي كامنت داده بود لعنت بر داغش .من با ايشون كاري ندارم ولي عاشق اوني ام كه جواب داده بود بي سواد داغش نه داقش

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

کل خاندانمون نشسته بودن داییم بهم گفت تو خیلی دلقکی باید بجای میمون تو رو میفرستادند فضا منم یکم اندیشه فیزیکی کردم و گفتم : حلال زاده به داییش میره ! یه سکوته خاصی همجارو گرفت اون لحظه :|

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

چند ماه پیش یه مارمولک کوچولو از پنجره اتاقم اومد تو الان برا خودش مردی شده میبینمش اشک تو چشام جمع میشه.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

آغا خبر موثق دارم که انگار قراره یه بزرگرا از دل افق رد شه!!! هر چه سریعتر برین خونه هاتون تخلیش کنین!!خخخخخخ

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

عاغا رفته بودم خونه ی عموم اینا یه مگس بد جوری رو مخم بود من با یه حرکت کاملا حرفه ای کتلتش کردم عموم برگشت کاملا جدی بهم گفت: تنها حیوون خانگی ما اون بود تو هم اونو کشتی. راست میگفت طفلکی

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

دیروز حس علمی داداشم گل کرد بهم میگه چرا وقتی زمین گرده راه میریم نمیوفتیم. منم گفتم نمیدونم. بعد میگه بخاطر جو زمینه. ینی در عرض چن ثانیه خونه رفت رو هوا. بیچاره منظورش جاذبه ی زمین بود.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

شلوار کردی صورتی بابابزرگ کامران تو حلقم اگه دروغ بگم!!! پریروز عروسی خواهرم بود(ایشالا روزی هممون!) و دوماد حتی ابروشم بر نداشته بود!!!!هنوزم مرد پیدا میشه! جیغ و دست و هورا به افتخارش!!!!!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

داغونم مثل پسری که اومد ریششو بزنه هم زد دم خطشو رید هم ابروشو... مدیونین فک کنین خودمو میگم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

دوستم میگفت موقع مدرسه ها بود یهم مدیرمون اومد تو کلاس بلند گفت شقایق نخعی؟ منم هول شدم داد زدم عمته!!! ینی رسما کلاس ازخنده منفجرشد!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

دوستان هیچ وقت به این فکر نکنید تخم مرغو اول آبپز کنید بعد سرخ کنید خودم به قیمت گرونی فهمیدم.......

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس خنده دار

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

ما تا مدتها با خانواده پدر بزرگم زندگی میکردیم و چون همه عمه هام و عموهام به مادرم میگفتن زن داداش ، منم تا هفت سالگی به مامانم میگفتم زن داداش !!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

واسه تعطیلات نوروز رفتیم قشم بعد یه خیابونو اشتباهی رفتیم .بابام اومد از راننده تاکسیه ادرسو بپرسه هوول شد غار خوربس و جنگلای حرا رو قاطی کرد گفت آقا غارحرا از کودوم طرفه؟؟؟؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

دادشم داشت دنباله مرغمون میدویید یهو تا دولا شد که بگیرتش زاررررررررررررررررررررت گو**ید بابام بهش گفت: ای بابا ... اینو میگیری اون یکی در میره

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

رفتم چایی بخورم قند گذاشتم دهنم یهو عطسم گرفت رفتم قند رو با دندون نگه دارم نپره بیرون داداشمم جلوم نشسته بود هیچی دیگه شانس آوردم نخورد تو چشمش.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بچه که بودم مامانم یه روز به من گفت: دختر ،نعمته. پسر، رحمته. منم درجا گفتم پس بخاطر همینه که میگن خدا رحمتش کنه؟؟!!!! دختر(((((( پسر)))))) قبرستان(((()))))

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

امروز تو همایش علمی مرده خیلی جدی پرسید هدفتون برا درس خوندن چیه؟؟ یهو دختره ازوسط جمع داد زد عشقـــــــــم علیرضاااااااااااا هلاکشــــــــــــــــممممم. ملت بی مغزه ماداریم عایا؟؟؟0 _o

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

پريروز داشتم تو يه سايتي خبر ميخوندم در مورد داعش.پايين سايت يكي كامنت داده بود لعنت بر داغش .من با ايشون كاري ندارم ولي عاشق اوني ام كه جواب داده بود بي سواد داغش نه داقش

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

کل خاندانمون نشسته بودن داییم بهم گفت تو خیلی دلقکی باید بجای میمون تو رو میفرستادند فضا منم یکم اندیشه فیزیکی کردم و گفتم : حلال زاده به داییش میره ! یه سکوته خاصی همجارو گرفت اون لحظه :|

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

چند ماه پیش یه مارمولک کوچولو از پنجره اتاقم اومد تو الان برا خودش مردی شده میبینمش اشک تو چشام جمع میشه.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

آغا خبر موثق دارم که انگار قراره یه بزرگرا از دل افق رد شه!!! هر چه سریعتر برین خونه هاتون تخلیش کنین!!خخخخخخ

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

عاغا رفته بودم خونه ی عموم اینا یه مگس بد جوری رو مخم بود من با یه حرکت کاملا حرفه ای کتلتش کردم عموم برگشت کاملا جدی بهم گفت: تنها حیوون خانگی ما اون بود تو هم اونو کشتی. راست میگفت طفلکی

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

دیروز حس علمی داداشم گل کرد بهم میگه چرا وقتی زمین گرده راه میریم نمیوفتیم. منم گفتم نمیدونم. بعد میگه بخاطر جو زمینه. ینی در عرض چن ثانیه خونه رفت رو هوا. بیچاره منظورش جاذبه ی زمین بود.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

شلوار کردی صورتی بابابزرگ کامران تو حلقم اگه دروغ بگم!!! پریروز عروسی خواهرم بود(ایشالا روزی هممون!) و دوماد حتی ابروشم بر نداشته بود!!!!هنوزم مرد پیدا میشه! جیغ و دست و هورا به افتخارش!!!!!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

داغونم مثل پسری که اومد ریششو بزنه هم زد دم خطشو رید هم ابروشو... مدیونین فک کنین خودمو میگم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

دوستم میگفت موقع مدرسه ها بود یهم مدیرمون اومد تو کلاس بلند گفت شقایق نخعی؟ منم هول شدم داد زدم عمته!!! ینی رسما کلاس ازخنده منفجرشد!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

دوستان هیچ وقت به این فکر نکنید تخم مرغو اول آبپز کنید بعد سرخ کنید خودم به قیمت گرونی فهمیدم.......