بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه
{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
سر کلاس زبان انگلیسی: خانم معلم:کسی سر کلاس فارسی حرف نزنه من:المداد القرمز الداری؟ دوستم: البله البفرمایید. یکی دیگه دوستم :الخ الخخخخخخ
اقا نوه ي عموي بابام اسمش نسيم صداش ميكنيم شبكه نشاط وسرگرمي خخخخخخخخخ.يكم طولاني ميشه ولي عادت كرديم
یادش بخیر یه خرکوش داشتم .تفریحم باهاش این بود که باهاش می شستم باکس بانی نگاه می کردم .....دی: میگفتم خرکوشه حتما از خرگوشا خوشش می آد ....
يه خواهردوقلوأم نداريم يه جفت داداش دوقلوبكيرتمون بريم ماه عسل احسان عليخاني روببينيم
اجيم دوم ابتداييه دوستش برا تولدش ادكلن گرون اورده حالا من يه دختر17ساله دوستم برا تولدم عروسك كوكي خريده بود. مديوني اگه فك كني منم برا تولدش پستونك خريدم.^_^
بسلامتی پدری که وختی بی اعصاب بازی در میاری چنان با جفت پا میاد تو شیکمت که متوجه این مطلب بشی که از تو بی اعصابترم تو این خونه هست :|
مادرم داشت صفره افطارو میچید خیلی خوشحال بود پرسیدم چی شده انقد خوشحالی؟؟ میگه نمیدونی چه حسی داره صفره رو بچینی همه دورش نشسته باشن هیچکس به غذا ناخونک نزنه غذا سالم بمونه!
ﺗﻮﯼ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﯿﺶ ﻏﺬﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻡ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮐﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ کما
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ من ﺍﺳﭙﺮﯼ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﯿﺰﻧﻪ … ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺳﻤﻦ منو ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺭﺍﺳﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ! ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ؟؟؟
عاقا مغازه دارانی که شیشه سکوریت داره مغازتون شما رو به کلیپس پریسا کوچه مسجدمون قسم میدم که یه نوشته ای چرکی چیزی رو شیشه بزارین ادم ببینه بسته شده والا هنوز سرم درد میکنه
یادم بچه که بودم ی بار تخم مرغ کاشتم دیدم مرغ در نیومد..! از همون موقع پی به بد شانسیم بردم. . والااااا بخدا اولین پستم نا امیدم نکنید.
شما یادتون نمیاد اونوختا ک من بچه بودم یکی از سرگرمیام این بود که با اسمارتیز برا خودم رژ لب میزدم کلی ام ذوغ مرگ میشدم از حس زیبایی... :)) هرکی یادشه ← لایکـــــ→
سوار تاكسي بودم.به مقصد كه رسيدم گفتم: آقا ممنون. من كنار اون وانت پياده ميشم. يهو وانتي حركت كرد. راننده خيلي جدي گفت: برم دنبالش؟
عاغا چن وخ پیش با ماشین رفته بودیم مشهد وختی رسیدیم مشهد بابام کولرو روشن کرد مامانم برگشته میگه: آخیـــــــــــــش چقد هوای مشهد خنکه!!:|| فکو فامیله داریم؟!!
دو تا ماشین تو خیابون زدن به هم ... صاحباشون اومدن پایین و کلی دادو بیداد کردن ... تا اینکه یکی شون خیلی عصبانی شد و گفت : اخه برادر من ، الاغ..... منو و مردم :
پسره زنگ زده میگم:شما؟ میگه:شارژ ندارم قطع میکنم تو بزنگ ، بهت میگم!! :| اصن یه وضی :|
سر کلاس زبان انگلیسی: خانم معلم:کسی سر کلاس فارسی حرف نزنه من:المداد القرمز الداری؟ دوستم: البله البفرمایید. یکی دیگه دوستم :الخ الخخخخخخ
اقا نوه ي عموي بابام اسمش نسيم صداش ميكنيم شبكه نشاط وسرگرمي خخخخخخخخخ.يكم طولاني ميشه ولي عادت كرديم
یادش بخیر یه خرکوش داشتم .تفریحم باهاش این بود که باهاش می شستم باکس بانی نگاه می کردم .....دی: میگفتم خرکوشه حتما از خرگوشا خوشش می آد ....
يه خواهردوقلوأم نداريم يه جفت داداش دوقلوبكيرتمون بريم ماه عسل احسان عليخاني روببينيم
اجيم دوم ابتداييه دوستش برا تولدش ادكلن گرون اورده حالا من يه دختر17ساله دوستم برا تولدم عروسك كوكي خريده بود. مديوني اگه فك كني منم برا تولدش پستونك خريدم.^_^
بسلامتی پدری که وختی بی اعصاب بازی در میاری چنان با جفت پا میاد تو شیکمت که متوجه این مطلب بشی که از تو بی اعصابترم تو این خونه هست :|
مادرم داشت صفره افطارو میچید خیلی خوشحال بود پرسیدم چی شده انقد خوشحالی؟؟ میگه نمیدونی چه حسی داره صفره رو بچینی همه دورش نشسته باشن هیچکس به غذا ناخونک نزنه غذا سالم بمونه!
ﺗﻮﯼ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﯿﺶ ﻏﺬﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻡ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮐﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ کما
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ من ﺍﺳﭙﺮﯼ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﯿﺰﻧﻪ … ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺳﻤﻦ منو ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺭﺍﺳﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ! ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ؟؟؟
عاقا مغازه دارانی که شیشه سکوریت داره مغازتون شما رو به کلیپس پریسا کوچه مسجدمون قسم میدم که یه نوشته ای چرکی چیزی رو شیشه بزارین ادم ببینه بسته شده والا هنوز سرم درد میکنه
یادم بچه که بودم ی بار تخم مرغ کاشتم دیدم مرغ در نیومد..! از همون موقع پی به بد شانسیم بردم. . والااااا بخدا اولین پستم نا امیدم نکنید.
شما یادتون نمیاد اونوختا ک من بچه بودم یکی از سرگرمیام این بود که با اسمارتیز برا خودم رژ لب میزدم کلی ام ذوغ مرگ میشدم از حس زیبایی... :)) هرکی یادشه ← لایکـــــ→
سوار تاكسي بودم.به مقصد كه رسيدم گفتم: آقا ممنون. من كنار اون وانت پياده ميشم. يهو وانتي حركت كرد. راننده خيلي جدي گفت: برم دنبالش؟
عاغا چن وخ پیش با ماشین رفته بودیم مشهد وختی رسیدیم مشهد بابام کولرو روشن کرد مامانم برگشته میگه: آخیـــــــــــــش چقد هوای مشهد خنکه!!:|| فکو فامیله داریم؟!!
دو تا ماشین تو خیابون زدن به هم ... صاحباشون اومدن پایین و کلی دادو بیداد کردن ... تا اینکه یکی شون خیلی عصبانی شد و گفت : اخه برادر من ، الاغ..... منو و مردم :
پسره زنگ زده میگم:شما؟ میگه:شارژ ندارم قطع میکنم تو بزنگ ، بهت میگم!! :| اصن یه وضی :|
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس خنده دار