بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس جوک

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بابام ساعت 6 صبح 22 بهمن مطابق با 11 فوريه از خواب بيدار شده و همش داره ميگه: مرگ بر آمريكا اينا گزينه هاي روى ميز ماست؛ من تو خواب O-o همساده ها !!! من ديگه صحبتى ندارم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

جلو مامانم به داداش کوچولوم گفتم چه چاغ شدی شکمت زده بیروون یهو مامانم برگشته میگه چشم حسوود کور شه ان شاالله همشم به من نگاه میکنه فکر کنم منتظر بود چشمام کور بشه.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

والا ما تا دیدیم مادربزرگا کلمه های سختو آسون میکنن مادر بزرگ من به مای بیبی میگه بلبرینگ0_o خو عزیز دل نعیمه شوما بگو پوشک انقدم خودتا اذیت نکن والا دیغه^_^

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

عاقا مایک زن عموداریم ک خیلی فورجوکه.ی شب دور هم بودم ک ن گذاشت و ن برداشت گف:من خیلی دوست دارم ک یه روزی پام بشکنه وتوبیمارستان بستری بشم و همه دست پربیان عیادتم!نمیدونم ک چی شد خداحرفشوزودشنید

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بابام سرفه میکرد ، گودزیلای ۵سالمون (بچه داداشم) برگشته میگه : آب نمک بریز تو گلوت قار قار کن ! .

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بچه های مردم قهر می کنن میرن خواننده میشن! ما قهر می کنیم میریم از خونه بیرون پشت سرش مامان جان یه دمپایی حوالمون میکنه! عثن یه وظی!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

تو یه مهمونیه با شخصیت نشسته بودیم و یکی از بزرگایه فامیل داشت واسمون از زندگیه سالم حرف میزد و میگفت که صبحونه باید کامل و مقوی باشه, گفتم شما صبح چی خوردی؟ گفت نون و انیر و پنگور من:-) انگورا:-P

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

ینی نشد منو مخاطب خاصم بهم اس بدیم آخرش به دعوا ختم نشه، انگار مجبوریم هرشب باید به غلط کردم و گ ه خوری بیفتیم تا خوابمون بگیره... والا

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

هاجر هفت دور بین صفاو مروه دوید معجزه شدو ب خواستش رسید من الان دو روزه تمام وقت تو خط ساختمان مرکزی_اموزشم هنوز ی حذفو اضافه ام حل نشده! :| دانشگاه پیشرفتست داریم!؟ :|

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بابام به گودزیلامون میگه چرا موقعی که مهمون ها اومده بودن سر سفره اینقد حرف میزدی ؟  گودزیلا: باباجون آخه یادم رفته بود ساکت باشم ینی تا این حد تا حالا قانع نشده بود بابام. و من در همون لحظه =O

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

به گودزیلامون میگم سروصذا نکن فردا امتحان ایین نامه دارم میگه مجبوری تحملم کنی مثل همون موقع که من تورپ تحمل میکردم. من0_o هیچی دیگه کلا قانع شدم که حق با اونِ

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

مادر بزرگم رفته همه دندوناشو کشیده به جز یکیش. میگم:چرا این یکی رو نکشیدی؟ میگه آخه میخوام با این یکی چادرمو بگیرم آخه این فک و فامیله ما داریم؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

به مامانم میگم عروسی دخترعمو کراوات بزنم یا پاپیون؟ برگشته میگه: زنگوله بنداز موقع برگشت دیگه گمت نکنیم دنبالت بگردیم!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

مامانم داره با خالم تلفنی میحرفه خالم میگه بگم اقدس خانم بیاد خونتونو برای عید تمیز کنه حالا مامان من نه مبینا هست نوکر میخوام چیکار بذار یاد بگیر نه شما بگین مامانه من دارم؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

امروز به مادرم میگم زن میخوام... میگه هر وقت تونستی فسنجان و قرمه سبزی بپزی میفهمم موقع ازدواجت شده (-.-) خب مادر من نمیخوای زن بگیرم چرا شرطهای غیر قابل انجام میذاری@ فک و فامیله ما داریم...والا

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

برا خواهر گودزیلام کله ماهی گذاشتم میگه ایییی بدم میاد، میگم اوا شنیده بودم کله خوری که؟!؟! میگه نمیدونم بابا که میگه مخ میخوری!!!

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس جوک

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بابام ساعت 6 صبح 22 بهمن مطابق با 11 فوريه از خواب بيدار شده و همش داره ميگه: مرگ بر آمريكا اينا گزينه هاي روى ميز ماست؛ من تو خواب O-o همساده ها !!! من ديگه صحبتى ندارم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

جلو مامانم به داداش کوچولوم گفتم چه چاغ شدی شکمت زده بیروون یهو مامانم برگشته میگه چشم حسوود کور شه ان شاالله همشم به من نگاه میکنه فکر کنم منتظر بود چشمام کور بشه.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

والا ما تا دیدیم مادربزرگا کلمه های سختو آسون میکنن مادر بزرگ من به مای بیبی میگه بلبرینگ0_o خو عزیز دل نعیمه شوما بگو پوشک انقدم خودتا اذیت نکن والا دیغه^_^

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

عاقا مایک زن عموداریم ک خیلی فورجوکه.ی شب دور هم بودم ک ن گذاشت و ن برداشت گف:من خیلی دوست دارم ک یه روزی پام بشکنه وتوبیمارستان بستری بشم و همه دست پربیان عیادتم!نمیدونم ک چی شد خداحرفشوزودشنید

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بابام سرفه میکرد ، گودزیلای ۵سالمون (بچه داداشم) برگشته میگه : آب نمک بریز تو گلوت قار قار کن ! .

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بچه های مردم قهر می کنن میرن خواننده میشن! ما قهر می کنیم میریم از خونه بیرون پشت سرش مامان جان یه دمپایی حوالمون میکنه! عثن یه وظی!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

تو یه مهمونیه با شخصیت نشسته بودیم و یکی از بزرگایه فامیل داشت واسمون از زندگیه سالم حرف میزد و میگفت که صبحونه باید کامل و مقوی باشه, گفتم شما صبح چی خوردی؟ گفت نون و انیر و پنگور من:-) انگورا:-P

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

ینی نشد منو مخاطب خاصم بهم اس بدیم آخرش به دعوا ختم نشه، انگار مجبوریم هرشب باید به غلط کردم و گ ه خوری بیفتیم تا خوابمون بگیره... والا

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

هاجر هفت دور بین صفاو مروه دوید معجزه شدو ب خواستش رسید من الان دو روزه تمام وقت تو خط ساختمان مرکزی_اموزشم هنوز ی حذفو اضافه ام حل نشده! :| دانشگاه پیشرفتست داریم!؟ :|

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بابام به گودزیلامون میگه چرا موقعی که مهمون ها اومده بودن سر سفره اینقد حرف میزدی ؟  گودزیلا: باباجون آخه یادم رفته بود ساکت باشم ینی تا این حد تا حالا قانع نشده بود بابام. و من در همون لحظه =O

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

به گودزیلامون میگم سروصذا نکن فردا امتحان ایین نامه دارم میگه مجبوری تحملم کنی مثل همون موقع که من تورپ تحمل میکردم. من0_o هیچی دیگه کلا قانع شدم که حق با اونِ

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

مادر بزرگم رفته همه دندوناشو کشیده به جز یکیش. میگم:چرا این یکی رو نکشیدی؟ میگه آخه میخوام با این یکی چادرمو بگیرم آخه این فک و فامیله ما داریم؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

به مامانم میگم عروسی دخترعمو کراوات بزنم یا پاپیون؟ برگشته میگه: زنگوله بنداز موقع برگشت دیگه گمت نکنیم دنبالت بگردیم!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

مامانم داره با خالم تلفنی میحرفه خالم میگه بگم اقدس خانم بیاد خونتونو برای عید تمیز کنه حالا مامان من نه مبینا هست نوکر میخوام چیکار بذار یاد بگیر نه شما بگین مامانه من دارم؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

امروز به مادرم میگم زن میخوام... میگه هر وقت تونستی فسنجان و قرمه سبزی بپزی میفهمم موقع ازدواجت شده (-.-) خب مادر من نمیخوای زن بگیرم چرا شرطهای غیر قابل انجام میذاری@ فک و فامیله ما داریم...والا

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

برا خواهر گودزیلام کله ماهی گذاشتم میگه ایییی بدم میاد، میگم اوا شنیده بودم کله خوری که؟!؟! میگه نمیدونم بابا که میگه مخ میخوری!!!