كتاب بر دنیای تمدن فرمانروایی می كند.

سرگرم نبودن با زنده نبودن یكی است.

قلم روزنامه نگار مانند تیشه ای است كه نمی شود آن را شكست؛ این تیشه بدین جهت ساخته شده كه دنیای قدیم را ویران كند و دنیای تازه ای به وجود آورد.

كسانی كه از حیث استعداد و طبیعت، مافوق دیگران هستند، غالبأ به خطا و گناه نزدیكترند، زیرا هیچ دلیلی ندارد كه استعداد، اشخاص را مافوق یكدیگر قرار دهد.

من دشمن تو و باورهای تو هستم، اما آماده ام در راه آزادی باورهایت، جان خود را فدا كنم.

هر زمان احساس می كنم كه درد و رنج و بیماری می خواهد مرا  آزار دهد، به كار پناه می برم. كار، بهترین درمان دردهای من است.

بدبختانه همنوعان ما به گونه ای ساخته شده اند كه افرادی كه در راههای صاف و هموار راه می روند، پیوسته در مسیر آنهایی كه می كوشند راه جدیدی را باز كنند، سنگ می اندازند.

آنچه كه در یك شب نمایش می آموزیم، از عهده یك كتاب بزرگ بیرون است.

برای آنكه بتوان خوب نوشت باید در یك كشور آزاد زندگی كرد.

هر چه بیشتر كتاب بخوانید، بیشتر از زندگی حقیقی برخوردار خواهید شد.

عشق، پارچه ی گلدوزی شده ای است كه طبیعت، آن را آراسته و تخیل، نقش و نگار آن را ترسیم كرده است.

عشق، نقاشی رنگ و روغنی است كه طبیعت، آن را تدارك می‌بیند و ذهن، به آن شاخ و برگ می‌دهد.

شیرین‌ترین چیز در زندگی ، عشق زن پاک‌دل به شوهرش می‌باشد.

كسی كه از مرگ می ترسد، از زندگی هم می ترسد.

زر اندوزانی كه برای مال دنیا كیسه دوخته اند، بدانند كه لباس آخرت جیب ندارد.

در بازی زندگی، انسان بره به دنیا می آید و روباه از دنیا می رود