زرتشت به وسیله فلسفه خود بشر را از بار سنگین مراسم ظاهری آزاد ساخت و اساس آئینش را بر آموزشهای اخلاقی نهاد . رابیندرانات تاگور 

آن که می‌خواهد نیکوکاری کند، بر در می‌کوبد و آن که عشق می‌ورزد، در را باز خواهد دید.

نمی‌توانید فقط با خیره شدن به آب، از دریا بگذری

اگر انتظار و توقع نداشته باشی همه دوست تو اند

هنرمند عاشق طبیعت است به همین دلیل هم برده و هم ارباب آن است.

هر کودکی با این پیام به دنیا می آید که ، خداوند هنوز از بشر نا امید نشده است

آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد، آزادی خود ماه است که او را پایبند می کند .

گریه کنی که اگرآفتاب را از دست داده ای، ستارگان را نیز از دست بخواهی داد...

درنگ مکن که گل ها را جمع کنی و آنها را با خود ببری بلکه راه خود گرفته برو زیرا گل ها در سراسر راه تو خود را شکوفا نگه می دارند...

انسان خود فرا راه خویش سنگ می اندازد.

پاکدامنی ثروتی است که از فزونی عشق می آید...

ای سبزه کوچک گام های تو کوتاه ست، اما زمین زیر پای توست...

ما را زندگی بخشیدن و اما با بخشیدنش آن را می یابیم...

 آبشارمی خواند: چون رها شوم ، ترانه ام را خواهم یافت...

 نمی توانم بهترین را بر گزینم، بهترین است که مرا بر می گزیند...

 آواز جاودان چنین می خواند: "هرگز از لحظه ها بیم مدار"