ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﮯ ﺑﻨﺪﻡ! ﺣﺎﻓﻆ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﮯ ﮐﻨﻢ ... ﺣﺎﻓﻆ ﺭﺍ ﻣﮯ ﺑﻨﺪﻡ! ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻗﮩﻮﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﮯ ﮔﺮﺩﺍﻧﻢ ... ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﮯ ﮔﺬﺍﺭﻡ! ﻭﺭﻕ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﺩﯾﻒ ﻣﮯ ﮐﻨﻢ ... ﯾﮑﮯ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻮﻝ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﺪ!

چه هنگام است که دو معشوق بیشترین اختیار و مالکیت را بر خویش دارند؟ آیا آن زمان نیست که آنها در یکدیگر گم و غوطه ور می شوند؟

عشق کـه بـهانه نـمی خـواهـد تـو را کـه مـی بــــــــــــــــینم بـی اجـازه می ریزد تـوی قـلبم خـودت قـشنگ تـرین بـهانه ای بـرای دوست داشتـن  حـتی گـاهی کـه از چـشمانـم دوری...

ﺑﺎ ﻋﻄﺮ ﺗـﻮ . . . ﺩﺭ ﯾﮏ ﺍﺗﺎﻕ ﺗﻨﻬـﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻡ . . . ﺍﯾﻦ ﻋﺬﺍﺏ ﺭﺍ . . . ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺗﺼـﻮﺭ ﮐﻨﯽ . . .

قشنگترین و لذت بخش ترین عاشقانه ی کوتاهی که هر دختر و پسری میتونه بزاره اینه که…. بنویسه منو عشقم به هم رسیدیم… بسلامتی اون روز….

حس بودنت قشنگ ترین حس دنیاست تو که باشی... هر روز را...نه! هر ثانیه را... عشق است...

اعتیاد هم دلیل زیبایی است برای مردن وقتی که تزریق هوای تو باشد . . .

عاشق دختر تک تیرانداز دشمن شده ام ببینمش میمیرم نبینمش میمیرم

یه موقعیتی هست که آدم نمیتونه کسی رو به دلش راه بده  حتی فکر اینکه با کسی باشه واسش عذاب آوره چون فقط و فقط دلش گیر ی نفره ولی اینو خوب میدونه که عمرا بهش برسه ...

 بعضی حرف ها  بر لب اند بعضی حرف ها   در چشم اند   بعضی حرف ها   در دل اند  و   من همه را   گرم  گرم می نوشم  #کامران_موسوی

برای من از عاشقی همین کافیست  که باران را سفارش کنم  گونه هایت را نوازش کند....

من بی تو از قهوه تلخ  تلخترم  شیرینم کجای ؟ من با تو  در انتظار مجنون بودم.

فقط دوری نیست که آدمو میسوزونه...... بودن و مال تونبودن دردش بیشتره........

در چشمم  گناه سیبی ست که تو چیدی و من گردن گرفتم

دلم لك زده براي يك عاشقانه ی آرام كه  مرا بنشاني بر روي پاهايت، بگذاري  گله كنم از همه اين كابوسهايي كه  چشم تو را دور ديده اند...!

لذتـــي بالاتر از اين نيست كه در دنيـــا كسي را بيابـــي كه جهـــان را مثل تـــو ببينـــد.... اينگونـــه مي فهميم كه ديوانـــه نبوده ايــم...