{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
از تفریحات سالم ما دهه شصتی ها این بود که دستمونو با آب خیس میکردیم، میپاشیدیم رو بخاری نفتی تییییسسسسس صدا میداد خر کیف میشدیم
فقط یه کودک ایرانیه که وقتی میره تو صف نونوایی هرچی صبر میکنه میبینه هنوزم آخره صفه !!!
تو تاکسی رفتم بگم آقا خیلی ممنون، پیاده می شم، بلند گفتم: "آقا خیلی پیاده می شم!"
اعتراف می کنم یه روز بدون ماشین رفته بودم سر کار، ولی سوییچ ماشین توی دسته کلیدم بود. برگشتنی وقتی از اتوبوس پیاده شدم برگشتم در اتوبوس رو قفل کنم!
یادش بــخــیـــر ... سر کلاس تند تند بچه هارو ميشمرديم که ببينيم کدوم پاراگراف از درس به ما ميوفته بخونيم بعد اونو کلي تمرين مي کرديم !!!
یعنی اینجور که ادم تو فیسبوک میبینه تو ایران دختر با قد زیر 170 و پسر زیر 185 نداریم ماشالا همه بسکتبالستی هستیم واسه خودمون
با یکی چت میکردم... .جواب نمیداد بهش گفتم چته؟چرا جواب نمیدی؟! گفت دارم شام میخورم... خیلی با ادب بود،با دهن پر چت نمیکرد.
بابام تعریف میکرد وختی من کوچیک بودم یه باربغلم کرده همون موقع شیرخورده بودم همینطور که دهنشوبازکردکه منوصدابزنه یه پس خوشگل موشگل تودهنش اوردم تازه بابام قورتشون داده! عهههههههههههههههههه
یادش بخیر اول راهنمایی که بودیم یکی از بچه ها بعد از یک هفته دیگه مدرسه نیامد ما رفتیم علت رو که جوییا شدیم فهمیدم پسره مدرسه رو اشتباهی میامده یعنی ما با همچین ادمایی بزرگ شدیم
کیا یادشونه وقتی معلم میومد سره کلاس همه صدای گاو خر در میاوردن انگار معلم اومده باغ وحش.یه بار معلم ریاضیمون اومد نامرد دو نمره از همه کم کرد هی یادش به خیر
یه دوست دختر هم نداریم که اون هم طرفدار مردسالاری باشه بعد صداش بزنم: هی ضعیفه پاشو برو شام بیار. بعد اون تا بیاد بگه چشم، بزنیم با کمربند سیاهش کنیم اون هم بگه شما سرور مایید. من یعنی اینقد متوهم...
ساعت دو نصفه شب یکی اول زنگ زد بعد اس ام اس داد که من یه پسر ۲۶ سالم از ,,,,,,,,, به قرآن شماره شما رو همینجوری گرفتم اگه دختری تو رو قرآن جوابمو بده خیلی خیلی دوستت دارم!!! ملت تحت فشارن بخدا :|
بچه که بودم بزرگا که به هم میگفتن عزت زیاد نمیفهمیدم چی میگن . فک میکردم به هم میگن زید زیاد . منم یاد گزفته بودم هر کی یه لطفی بهم میکرد بهش میگفتم زید زیاد .. کلا ملت ذوق مرگ میشدن با این تیکه من...
يکي مزاحم ميشد هي اس هي زنگ...جواب نميدادم که بيخيال شه... ديگه تماس نگرفت بعد چند روز اس داده الان : ببخشيد من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟
بچه که بودم چایی رو شیرین میکردم و نون تیکه تیکه میکردم توش حل میکردم و میخوردم الان که یادم میاد باورم نمیشه من همچین آدمی بودم!!! :|||
از جمله تفریحات سالم من و دختر خاله توی سن شیش سالگی این بود که با دو تا پشه کش بریم توی حیاط پشه بکشیم. کلی هم کیف میکردیم... همچین ادمایی بودیم یعنی
از تفریحات سالم ما دهه شصتی ها این بود که دستمونو با آب خیس میکردیم، میپاشیدیم رو بخاری نفتی تییییسسسسس صدا میداد خر کیف میشدیم
فقط یه کودک ایرانیه که وقتی میره تو صف نونوایی هرچی صبر میکنه میبینه هنوزم آخره صفه !!!
تو تاکسی رفتم بگم آقا خیلی ممنون، پیاده می شم، بلند گفتم: "آقا خیلی پیاده می شم!"
اعتراف می کنم یه روز بدون ماشین رفته بودم سر کار، ولی سوییچ ماشین توی دسته کلیدم بود. برگشتنی وقتی از اتوبوس پیاده شدم برگشتم در اتوبوس رو قفل کنم!
یادش بــخــیـــر ... سر کلاس تند تند بچه هارو ميشمرديم که ببينيم کدوم پاراگراف از درس به ما ميوفته بخونيم بعد اونو کلي تمرين مي کرديم !!!
یعنی اینجور که ادم تو فیسبوک میبینه تو ایران دختر با قد زیر 170 و پسر زیر 185 نداریم ماشالا همه بسکتبالستی هستیم واسه خودمون
با یکی چت میکردم... .جواب نمیداد بهش گفتم چته؟چرا جواب نمیدی؟! گفت دارم شام میخورم... خیلی با ادب بود،با دهن پر چت نمیکرد.
بابام تعریف میکرد وختی من کوچیک بودم یه باربغلم کرده همون موقع شیرخورده بودم همینطور که دهنشوبازکردکه منوصدابزنه یه پس خوشگل موشگل تودهنش اوردم تازه بابام قورتشون داده! عهههههههههههههههههه
یادش بخیر اول راهنمایی که بودیم یکی از بچه ها بعد از یک هفته دیگه مدرسه نیامد ما رفتیم علت رو که جوییا شدیم فهمیدم پسره مدرسه رو اشتباهی میامده یعنی ما با همچین ادمایی بزرگ شدیم
کیا یادشونه وقتی معلم میومد سره کلاس همه صدای گاو خر در میاوردن انگار معلم اومده باغ وحش.یه بار معلم ریاضیمون اومد نامرد دو نمره از همه کم کرد هی یادش به خیر
یه دوست دختر هم نداریم که اون هم طرفدار مردسالاری باشه بعد صداش بزنم: هی ضعیفه پاشو برو شام بیار. بعد اون تا بیاد بگه چشم، بزنیم با کمربند سیاهش کنیم اون هم بگه شما سرور مایید. من یعنی اینقد متوهم...
ساعت دو نصفه شب یکی اول زنگ زد بعد اس ام اس داد که من یه پسر ۲۶ سالم از ,,,,,,,,, به قرآن شماره شما رو همینجوری گرفتم اگه دختری تو رو قرآن جوابمو بده خیلی خیلی دوستت دارم!!! ملت تحت فشارن بخدا :|
بچه که بودم بزرگا که به هم میگفتن عزت زیاد نمیفهمیدم چی میگن . فک میکردم به هم میگن زید زیاد . منم یاد گزفته بودم هر کی یه لطفی بهم میکرد بهش میگفتم زید زیاد .. کلا ملت ذوق مرگ میشدن با این تیکه من...
يکي مزاحم ميشد هي اس هي زنگ...جواب نميدادم که بيخيال شه... ديگه تماس نگرفت بعد چند روز اس داده الان : ببخشيد من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟
بچه که بودم چایی رو شیرین میکردم و نون تیکه تیکه میکردم توش حل میکردم و میخوردم الان که یادم میاد باورم نمیشه من همچین آدمی بودم!!! :|||
از جمله تفریحات سالم من و دختر خاله توی سن شیش سالگی این بود که با دو تا پشه کش بریم توی حیاط پشه بکشیم. کلی هم کیف میکردیم... همچین ادمایی بودیم یعنی
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}