بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه
{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
نمی بخشمت به خاطرشکستن دلم،نمی بخشمت به خاطر اشکهایی که برات ریختم،نمی بخشمت به خاطر شکستن غرورم،اما...می بخشمت به خاطر->عشق<-
آبى فیروزه اى: بیا آشتى نکنیم حرفى هم نزنیم اما بنشینیم روبروى هم تو لبخند بزن و خیره به چشمانم من هم اشک شوق میریزم ! ... هیچ نگو ولى بیا ... حتى اگر در خواب ...
شاید خیلی دیره... ولی باید بگم نبودنت شده بغض تو گلوم! نفسای بی تو برام درده! نذار بغضم بترکه.برگرد تا دیگه درد نکشم!! بی تو تو آینه هیشکی رو نمیبینم! برگرد.....
انقد قشنگه...وقتایی که باهاش قهر میکنی...بعدچند دقیقه دلت میخواد باهاش آشتی کنی..دل تو دلت نباشه... یهویی اس بده...بدون تو همین چند دقیقه ام سخت گذشت آشتی????
قهرکه میکنید مراقب فاصله ها باشید بعضی ها همین حوالی منتظر جای خالی برای نشستن میگردند.. .!
سر یه دعوا شدیم رفیق دعوا بشه دوری بشه سختی بشه دشمنی حتی دوستی بازم با هم موندیم کنار هر سختی نذار تکرار تاریخ از یادت ببره که چگونه آدمی هستیم نذار تکرار مداوم دوستی باعث دشمنی بشه
بوسه ام را می گذارم پشت در قهرکردی , قهرکردم , سر به سر تو بيا , در را تماما باز کن هر چه ميخواهي برايم ناز كن من غرورم را شکستم , داشتی ؟ آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
چي ميشد تو هم منو دوستم ميداشتي نا زنين جاي گريه رو لبام خنده مي كاشتي نازنين حالا كه قهري باهام ولي بدون دوستت دارم طاقت قهر ندارم پس آشتي آشتي نا زنين
قهر مكن اي فرشته روي دلارا ناز مكن اي بنفشه موي فريبا طعنه و دشنام تلخ اينهمه شيرين چهره پر از خشم و قهر اينهمه زيبا ناز تورا ميكشم به ديده منت سر به رهت مينهم به عجز و تمنا
هميشه رفتن بهترین نیست گاهي ميان رفتن وماندن هيچ فرقي نيست چه قهر باشيم چه آشتي اصل درست اين است که عزيزان ما در خانه ي دل ما جاي دارند
بهانه ميتراشي و مرا عذاب ميدهي به روح بي قرار من تو اضطراب ميدهي دلم پر از گلايه ها تنم اسير درد و خون ولي تو قهر با دلم براي لحظه اي مكن
چنین گفت زرتشت:...عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار. از تنفر متنفر باش، به مهربانی مهر بورز، با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش
از تو به يك حرف ناروا نكشم دست وز سر راه تو دلربا نكشم پا عاشق زيباييم اسير محبت هر دو به چشمان دلفريب تو پيدا
دوستي را دوست، معني مي دهد قهر هم با دوست، معني مي دهد هيچ كس با دشمن خود، قهر نيست قهري او هم نشان دوستي است
جنس من از آهن و از سنگ نيست من دلم تنگ است و يار دلتنگ نيست حال دل از من نميپرسي چرا حال پرسيدن كه ديگر ننگ نيست
منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو خدانگهدار
نمی بخشمت به خاطرشکستن دلم،نمی بخشمت به خاطر اشکهایی که برات ریختم،نمی بخشمت به خاطر شکستن غرورم،اما...می بخشمت به خاطر->عشق<-
آبى فیروزه اى: بیا آشتى نکنیم حرفى هم نزنیم اما بنشینیم روبروى هم تو لبخند بزن و خیره به چشمانم من هم اشک شوق میریزم ! ... هیچ نگو ولى بیا ... حتى اگر در خواب ...
شاید خیلی دیره... ولی باید بگم نبودنت شده بغض تو گلوم! نفسای بی تو برام درده! نذار بغضم بترکه.برگرد تا دیگه درد نکشم!! بی تو تو آینه هیشکی رو نمیبینم! برگرد.....
انقد قشنگه...وقتایی که باهاش قهر میکنی...بعدچند دقیقه دلت میخواد باهاش آشتی کنی..دل تو دلت نباشه... یهویی اس بده...بدون تو همین چند دقیقه ام سخت گذشت آشتی????
قهرکه میکنید مراقب فاصله ها باشید بعضی ها همین حوالی منتظر جای خالی برای نشستن میگردند.. .!
سر یه دعوا شدیم رفیق دعوا بشه دوری بشه سختی بشه دشمنی حتی دوستی بازم با هم موندیم کنار هر سختی نذار تکرار تاریخ از یادت ببره که چگونه آدمی هستیم نذار تکرار مداوم دوستی باعث دشمنی بشه
بوسه ام را می گذارم پشت در قهرکردی , قهرکردم , سر به سر تو بيا , در را تماما باز کن هر چه ميخواهي برايم ناز كن من غرورم را شکستم , داشتی ؟ آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
چي ميشد تو هم منو دوستم ميداشتي نا زنين جاي گريه رو لبام خنده مي كاشتي نازنين حالا كه قهري باهام ولي بدون دوستت دارم طاقت قهر ندارم پس آشتي آشتي نا زنين
قهر مكن اي فرشته روي دلارا ناز مكن اي بنفشه موي فريبا طعنه و دشنام تلخ اينهمه شيرين چهره پر از خشم و قهر اينهمه زيبا ناز تورا ميكشم به ديده منت سر به رهت مينهم به عجز و تمنا
هميشه رفتن بهترین نیست گاهي ميان رفتن وماندن هيچ فرقي نيست چه قهر باشيم چه آشتي اصل درست اين است که عزيزان ما در خانه ي دل ما جاي دارند
بهانه ميتراشي و مرا عذاب ميدهي به روح بي قرار من تو اضطراب ميدهي دلم پر از گلايه ها تنم اسير درد و خون ولي تو قهر با دلم براي لحظه اي مكن
چنین گفت زرتشت:...عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار. از تنفر متنفر باش، به مهربانی مهر بورز، با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش
از تو به يك حرف ناروا نكشم دست وز سر راه تو دلربا نكشم پا عاشق زيباييم اسير محبت هر دو به چشمان دلفريب تو پيدا
دوستي را دوست، معني مي دهد قهر هم با دوست، معني مي دهد هيچ كس با دشمن خود، قهر نيست قهري او هم نشان دوستي است
جنس من از آهن و از سنگ نيست من دلم تنگ است و يار دلتنگ نيست حال دل از من نميپرسي چرا حال پرسيدن كه ديگر ننگ نيست
منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو خدانگهدار
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}