{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
دهانت را می بویند ، مبادا گفته باشی دوستت دارم دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد شاملو
از طلوع عشق تا غروب سرنوشت و از غوغای زندگی تا سکوت مرگ دوستت دارم
کسی که باورت داره یه قدم جلوتر از کسیه که دوستت داره پس بیشتر از اینکه دوستت داشته باشم باورت دارم
به اندازه مهربانی حضور یک کـَـس که یکتا است دوستت دارم
ترا در طبیعت بکر چون یاس و در افکارم از احساس در انزوای تنهایی بی حد ترا در شبانه ی لبخند تا صبح دور و به اندازه ی یک جرعه خدا دوستت می دارم
سرم درد می کند برای دردسر و تو می دانی آنقدردوستت دارم که حتی اگر سرم به سنگ بخورد یا سنگ به سرم از این دوستت دارم دست بر نخواهم داشت
چو قلب شب تاریک تنهایی دوستت دارم چو بامداد خوش زیبایی دوستت دارم به یاد تو و یادهایت شب نشستم بیدار چه خواب باشم چه بیدار باشم دوستت دارم
دوستت دارم به اندازه ی پلک هایی که در زمان خیال پردازی هایم زدم و چه بسیار خیالاتی که در ذهن پروراندم
در صفحه ی شطرنج زندگیم تمام مهره هایم مات مهربانیت شد و من با اسب سفید قلبم به سوی تو تاختم تا بگویم شاه دلم دوستت دارم
هر وقت می خوای ببینی چقدر دوستت دارم انگشتت رو بذار رو نبضت می فهمی که دوست داشتنم تمومی نداره
اگر می دونستی چقدر دوستت دارم همه آن چیزها که در بندت کشیده رها می کردی غرورت را ، قلبت را ، حرفت را ای کاش می دانستی
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و مرا از این عذاب رها می کردی ای کاش تمام این ها را می دانستی کاش می دانستی
سکه های دوستت دارم را به من برگردان باید جای بهتری خرجشان کنم
در اقتصاد چشمان تو همه دل ها کالای پست هستند هرچه بیشتر دوستت بدارند کمتر خریدارشان می شوی
باز دوستت دارم من تو را یک قدم به عقب کشید ولی مهربان پشتت دیوار است دیگر جایی برای قدم بعدی نیست پس دوستت دارم
برای بدست آوردنت نمی جنگم به تکّدی قلبت هم نمی آیم دوستت دارم فارغ از داشتنت
دهانت را می بویند ، مبادا گفته باشی دوستت دارم دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد شاملو
از طلوع عشق تا غروب سرنوشت و از غوغای زندگی تا سکوت مرگ دوستت دارم
کسی که باورت داره یه قدم جلوتر از کسیه که دوستت داره پس بیشتر از اینکه دوستت داشته باشم باورت دارم
به اندازه مهربانی حضور یک کـَـس که یکتا است دوستت دارم
ترا در طبیعت بکر چون یاس و در افکارم از احساس در انزوای تنهایی بی حد ترا در شبانه ی لبخند تا صبح دور و به اندازه ی یک جرعه خدا دوستت می دارم
سرم درد می کند برای دردسر و تو می دانی آنقدردوستت دارم که حتی اگر سرم به سنگ بخورد یا سنگ به سرم از این دوستت دارم دست بر نخواهم داشت
چو قلب شب تاریک تنهایی دوستت دارم چو بامداد خوش زیبایی دوستت دارم به یاد تو و یادهایت شب نشستم بیدار چه خواب باشم چه بیدار باشم دوستت دارم
دوستت دارم به اندازه ی پلک هایی که در زمان خیال پردازی هایم زدم و چه بسیار خیالاتی که در ذهن پروراندم
در صفحه ی شطرنج زندگیم تمام مهره هایم مات مهربانیت شد و من با اسب سفید قلبم به سوی تو تاختم تا بگویم شاه دلم دوستت دارم
هر وقت می خوای ببینی چقدر دوستت دارم انگشتت رو بذار رو نبضت می فهمی که دوست داشتنم تمومی نداره
اگر می دونستی چقدر دوستت دارم همه آن چیزها که در بندت کشیده رها می کردی غرورت را ، قلبت را ، حرفت را ای کاش می دانستی
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و مرا از این عذاب رها می کردی ای کاش تمام این ها را می دانستی کاش می دانستی
سکه های دوستت دارم را به من برگردان باید جای بهتری خرجشان کنم
در اقتصاد چشمان تو همه دل ها کالای پست هستند هرچه بیشتر دوستت بدارند کمتر خریدارشان می شوی
باز دوستت دارم من تو را یک قدم به عقب کشید ولی مهربان پشتت دیوار است دیگر جایی برای قدم بعدی نیست پس دوستت دارم
برای بدست آوردنت نمی جنگم به تکّدی قلبت هم نمی آیم دوستت دارم فارغ از داشتنت
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}