{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
كوچك ترين كلمه دنيا i شيرين ترين كلمه دنيا love عزيزترين شخص دنيا you
اگه نهايت دوست داشتن درقطره ي باران است من دريا را تقديمت ميكنم
بسوزد خانه ي ليلي و مجنون كه رسم عاشقي درعالم انداخت ، اگر ليلي به مجنون داده ميشد دل هيچ عاشقي رسوا نميشد...
از عشق بگو خطاست / از رفاقت بگو بی وفاست / از تو میگم که وجودت از طلاست
نفس باد صبا / عشق از جنس طلا / دوری و دفع بلا / یاری از سوی خدا / همه تقدیم تو باد
تنها میخواهم , دمی سر بر شانه ی تو بگذارم و به اندازه ی دوری دست مرداب و درناها گریه کنم. دیگر اینکه چرا شانه ای آشناتر از سپیدی کاغذ و قامت قلم نمی یابم؟ جوابش در چشمای توست. \"
خاک پایت بوسه گاهم بود و بس / بر سر راهت نگاهم بود و بس ای نگاهت تکیه گاه خستگی / عشق تو تنها گناهم بود و بس . . .
واقعیت است جاذبه ی تو ، از بس جذابی می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم...
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض.... یک طرف خاطره ها ، یک طرف فاصله ها.... در همه آوازها حرف آخر زیباست آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنیم حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست...
به جرم عشق بازی صد زخم بر جگر دارم مرا لایق بدانی یا نه، دوستت دارم
تمامی سپاسم از آن کسی که نیازی به من نداشت ولی فراموشم نکرد...
سخن عشق نه ان است که اید به زبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت وشنود. (حضرت حافظ)
از خدا میخواهم طناب دوستیمون هر روز پاره بشه تا با گره زدنش فاصلمون کمتر شه
از قدیم ندیما گفتن برای کسی بمیر که واست تب کنه (قدیمیا چه پر توقع بودن) من برات میمیرم. خدا نکنه تو تب کنی.....
به جرم اینکه خیلی ساده بودم به زندان دلت افتاده بودم اگر چه حکم چشمانت ابد بود برای مرگ هم آماده بودم
وقتی قرار شد من بیقرار تو باشم ، ناگهان تو تنها قرار زندگی ام شدی!..
كوچك ترين كلمه دنيا i شيرين ترين كلمه دنيا love عزيزترين شخص دنيا you
اگه نهايت دوست داشتن درقطره ي باران است من دريا را تقديمت ميكنم
بسوزد خانه ي ليلي و مجنون كه رسم عاشقي درعالم انداخت ، اگر ليلي به مجنون داده ميشد دل هيچ عاشقي رسوا نميشد...
از عشق بگو خطاست / از رفاقت بگو بی وفاست / از تو میگم که وجودت از طلاست
نفس باد صبا / عشق از جنس طلا / دوری و دفع بلا / یاری از سوی خدا / همه تقدیم تو باد
تنها میخواهم , دمی سر بر شانه ی تو بگذارم و به اندازه ی دوری دست مرداب و درناها گریه کنم. دیگر اینکه چرا شانه ای آشناتر از سپیدی کاغذ و قامت قلم نمی یابم؟ جوابش در چشمای توست. \"
خاک پایت بوسه گاهم بود و بس / بر سر راهت نگاهم بود و بس ای نگاهت تکیه گاه خستگی / عشق تو تنها گناهم بود و بس . . .
واقعیت است جاذبه ی تو ، از بس جذابی می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم...
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض.... یک طرف خاطره ها ، یک طرف فاصله ها.... در همه آوازها حرف آخر زیباست آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنیم حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست...
به جرم عشق بازی صد زخم بر جگر دارم مرا لایق بدانی یا نه، دوستت دارم
تمامی سپاسم از آن کسی که نیازی به من نداشت ولی فراموشم نکرد...
سخن عشق نه ان است که اید به زبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت وشنود. (حضرت حافظ)
از خدا میخواهم طناب دوستیمون هر روز پاره بشه تا با گره زدنش فاصلمون کمتر شه
از قدیم ندیما گفتن برای کسی بمیر که واست تب کنه (قدیمیا چه پر توقع بودن) من برات میمیرم. خدا نکنه تو تب کنی.....
به جرم اینکه خیلی ساده بودم به زندان دلت افتاده بودم اگر چه حکم چشمانت ابد بود برای مرگ هم آماده بودم
وقتی قرار شد من بیقرار تو باشم ، ناگهان تو تنها قرار زندگی ام شدی!..
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}