{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
کار دنیا را ببین ! تپش های قلبم هم شده مثل تبلیغ پفیلا ! یکی واسه تو ! یکی واسه من!
ديگه از چشم افتادي . منظورم رو که مي فهمي؟ .............. صاف افتادي وسط قلبم
آن که میگفت دوستم دارد، عاشقی نبود که به عشق دیدار من آمده باشد فقط یک رهگذر بود، رهگذری که روی برگ های خشک پاییزی قدم بر می داشت صدای خش خش برگ ها همان آوازی بود که من گمان می کردم میگوید: دوستت دارم
چه قدر هنگام خداحافظی انرژی بزرگی از من می گیرد تا در پیش چشمانت اشک از گونه هایم سرازیر نگردد . . .
چند وقتی است که در پی یک کلیک راست می گردم می خواهم از خودم یک کپی بگیرم تا در کنار خودم paste کنم بس که تنهایم . . .
به این آماری که اعلام کرده اند اعتراض دارم . . . جمعیت دنیای من فقط دو نفـــر است . . .
قشنگ ترین حس هنگامی به آدمی دست می دهد که پیشانی کسی را که قلبش به نام وی سند خورده را ببوسد . . .
هر موقعی که دلت شکست همیشه خودت تیکه هاشو جمع کن تا هیچ کس منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره . . .
وقتی سکوت خدا را در برابر عبادت خود دیدی، نگو خداوند با من قهر کرده است. او به همه چیز فرمان سکوت داده، سکوت... تا حرف دل تو را گوش دهد... تا همه ساکت باشند و تو بگویی پس معطل نکن، بگو هر آن چه باید..
"زندگی" بـه من یاد داد... این را به من آموخت آدمها نـه " دروغ " می گویند نه زیر " حرفشان " می زنند . اگر " چیزی " را بیان می کنند . . . صرفا "حس آن ها" درهمان لحظه است هرگز رو آن " حساب " نکن
این روزها... مانند شیشه هستم… زود میشکنم…. اما……؟!؟! تیزم، بد می برم...
دوستم! لباسم را بالا بزن… کمر من را دیدی؟ نترس چیزی نیست…! اینها فقط جای زخم هستند، من نفهمیدم در رفاقت چه شد! “تو مواظب باش”
ارزان تر از آنچه گمان می بری بودی ؛ امـــا واسه من... گـــــران تمــام شــــدی!
هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد وای از این عمر که با “میگذرد” میگذرد…
سرت گرم است ، مزاحم تو نمى شوم اما یادت باشد حرارت سرگرمی های تو وجودم را مى سوزاند…
مرد هم که باشی زمانی که دستان عشقت را می گیری تازه به این قضیه پی می بری که مردانگی در میان دستان یک زن احساس می شود
کار دنیا را ببین ! تپش های قلبم هم شده مثل تبلیغ پفیلا ! یکی واسه تو ! یکی واسه من!
ديگه از چشم افتادي . منظورم رو که مي فهمي؟ .............. صاف افتادي وسط قلبم
آن که میگفت دوستم دارد، عاشقی نبود که به عشق دیدار من آمده باشد فقط یک رهگذر بود، رهگذری که روی برگ های خشک پاییزی قدم بر می داشت صدای خش خش برگ ها همان آوازی بود که من گمان می کردم میگوید: دوستت دارم
چه قدر هنگام خداحافظی انرژی بزرگی از من می گیرد تا در پیش چشمانت اشک از گونه هایم سرازیر نگردد . . .
چند وقتی است که در پی یک کلیک راست می گردم می خواهم از خودم یک کپی بگیرم تا در کنار خودم paste کنم بس که تنهایم . . .
به این آماری که اعلام کرده اند اعتراض دارم . . . جمعیت دنیای من فقط دو نفـــر است . . .
قشنگ ترین حس هنگامی به آدمی دست می دهد که پیشانی کسی را که قلبش به نام وی سند خورده را ببوسد . . .
هر موقعی که دلت شکست همیشه خودت تیکه هاشو جمع کن تا هیچ کس منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره . . .
وقتی سکوت خدا را در برابر عبادت خود دیدی، نگو خداوند با من قهر کرده است. او به همه چیز فرمان سکوت داده، سکوت... تا حرف دل تو را گوش دهد... تا همه ساکت باشند و تو بگویی پس معطل نکن، بگو هر آن چه باید..
"زندگی" بـه من یاد داد... این را به من آموخت آدمها نـه " دروغ " می گویند نه زیر " حرفشان " می زنند . اگر " چیزی " را بیان می کنند . . . صرفا "حس آن ها" درهمان لحظه است هرگز رو آن " حساب " نکن
این روزها... مانند شیشه هستم… زود میشکنم…. اما……؟!؟! تیزم، بد می برم...
دوستم! لباسم را بالا بزن… کمر من را دیدی؟ نترس چیزی نیست…! اینها فقط جای زخم هستند، من نفهمیدم در رفاقت چه شد! “تو مواظب باش”
ارزان تر از آنچه گمان می بری بودی ؛ امـــا واسه من... گـــــران تمــام شــــدی!
هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد وای از این عمر که با “میگذرد” میگذرد…
سرت گرم است ، مزاحم تو نمى شوم اما یادت باشد حرارت سرگرمی های تو وجودم را مى سوزاند…
مرد هم که باشی زمانی که دستان عشقت را می گیری تازه به این قضیه پی می بری که مردانگی در میان دستان یک زن احساس می شود
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}