{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
شكستن دل ،به شكستن استخوان دنده مى ماند…از بیرون همه چیز رو به راه است…اما هر “نفس” درد است كه میكشى…
اگر پروانه بودم می پریدم / همین حالا حضورت می رسیدم/ولی پروانه نیستم پر ندارم / دلم تنگ است ولی چاره ندارم . . .
دانى كه چراچوب شود قسمت آتش؟/بى حرمتیش برلب ودندان حسین است///دانى كه چراآب فرات است گل آلود؟/شرمندگیش ازلب عطشان حسین است///دانى كه چراخانه ى حق گشته سیه پوش؟/زیراكه خدانیزعزادارحسین است
درون سینه آهى سرد دارم.رخى پژمرده رنگى زرد دارم .ندانم عاشقم،مستم،چه هستم.همى دانم كه دلتنگ تو هستم
گاهی همه تکیه گاهایم فرومی ریزدانگاه دیگرچیزی برایم باقی نمی ماندجزاینکه بنشینموازدرختانی که دربرابربادسرخم میکنندانعطاف رایادبگیرم
دستان من لایق شكوفه های اجابت نیست پس بگذار دعاهایم را دردستان شمابنشانم تا اجابتشان را نظاره كنم. التماس دعا
قسمتم نیست ببینم رخ دلدار ولی. . . هركجاهست بداند كه خرابش شده ام
چقدر حقیرند مردمانى كه نه جرأت دوست داشتن دارند ،نه اراده ى دوست نداشتن ونه لیاقت دوست داشته شدن ،با این حال مدام شعر عاشقانه میخوانند
واحد اندازه گیرى فاصله “متر” نیست بلكه “اشتیاق” است ،مشتاق كه باشى حتى یک قدم هم فاصله اى دور است
“هست”را اگر قدر ندانى میشود”بود” وچه تلخ است “هستى” كه “بود” شود و ” دارمى” كه “داشتم
ارزان تر از آنچه فكرش را بكنى بودى ،ولى براى من گران تمام شدى!!
ای عشق چه درشرح توجز عشق بگویم؟زیراكه تودرساده ترین شكلى و پیچیده ترینى
ناگهان آیینه حیران شد گمان كردم تویى/ماه پشت ابر پنهان شد گمان كردم تویى/اى نسیم بیقرار روزهاى عاشقى ،هركجا زلفى پریشان شد گمان کردم تویى
آشق ! از این به بعد اینگونه بنویسید… چون همیشه سرش كلاه میرود!
دل اتفاقى ترین اشتباه دنیاست ،بسته میشود آنجا كه نباید و كنده میشود از جایى كه نباید
همه مرابا خنده های باصدا میشناسند؛این بالش بیچاره ،با گریه هاى بی صدا…
شكستن دل ،به شكستن استخوان دنده مى ماند…از بیرون همه چیز رو به راه است…اما هر “نفس” درد است كه میكشى…
اگر پروانه بودم می پریدم / همین حالا حضورت می رسیدم/ولی پروانه نیستم پر ندارم / دلم تنگ است ولی چاره ندارم . . .
دانى كه چراچوب شود قسمت آتش؟/بى حرمتیش برلب ودندان حسین است///دانى كه چراآب فرات است گل آلود؟/شرمندگیش ازلب عطشان حسین است///دانى كه چراخانه ى حق گشته سیه پوش؟/زیراكه خدانیزعزادارحسین است
درون سینه آهى سرد دارم.رخى پژمرده رنگى زرد دارم .ندانم عاشقم،مستم،چه هستم.همى دانم كه دلتنگ تو هستم
گاهی همه تکیه گاهایم فرومی ریزدانگاه دیگرچیزی برایم باقی نمی ماندجزاینکه بنشینموازدرختانی که دربرابربادسرخم میکنندانعطاف رایادبگیرم
دستان من لایق شكوفه های اجابت نیست پس بگذار دعاهایم را دردستان شمابنشانم تا اجابتشان را نظاره كنم. التماس دعا
قسمتم نیست ببینم رخ دلدار ولی. . . هركجاهست بداند كه خرابش شده ام
چقدر حقیرند مردمانى كه نه جرأت دوست داشتن دارند ،نه اراده ى دوست نداشتن ونه لیاقت دوست داشته شدن ،با این حال مدام شعر عاشقانه میخوانند
واحد اندازه گیرى فاصله “متر” نیست بلكه “اشتیاق” است ،مشتاق كه باشى حتى یک قدم هم فاصله اى دور است
“هست”را اگر قدر ندانى میشود”بود” وچه تلخ است “هستى” كه “بود” شود و ” دارمى” كه “داشتم
ارزان تر از آنچه فكرش را بكنى بودى ،ولى براى من گران تمام شدى!!
ای عشق چه درشرح توجز عشق بگویم؟زیراكه تودرساده ترین شكلى و پیچیده ترینى
ناگهان آیینه حیران شد گمان كردم تویى/ماه پشت ابر پنهان شد گمان كردم تویى/اى نسیم بیقرار روزهاى عاشقى ،هركجا زلفى پریشان شد گمان کردم تویى
آشق ! از این به بعد اینگونه بنویسید… چون همیشه سرش كلاه میرود!
دل اتفاقى ترین اشتباه دنیاست ،بسته میشود آنجا كه نباید و كنده میشود از جایى كه نباید
همه مرابا خنده های باصدا میشناسند؛این بالش بیچاره ،با گریه هاى بی صدا…
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}