{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
سال های سال بر چوبه دار آویزانم ولی افسوس از شلیک خبری نیست
عبور میکنم ،هر روزاز کنار نیمکت های خالی پارک طوری که انگار کسی در آخرین نیمکت انتظارم را میکشد و به آنجا که میرسم باید وانمود کنم ،که باز دیر رسیده ام
بگو تمام تو مال من است دلم میخواهد حسادت کنم به خودم
دیوانه ام می کند فکر اینکه زنده زنده نیمی از من را از من جدا کنند لطفا تا زنده ام بمان
خوآب امشبم هم تویی مثل هر شب,پیش پیش می دانم
به یادم باش که دریادم بمانی که ماباهم رفیق بودیم زمانی گذشته هااگررفت وگذشتند ولی درقلب من بازهم همانی
بوسه برعکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شیشه ى عمر من است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند تار موى توست اما ریشه عمر من است
تو که باشی من قدم به قدم فدایت می شوم
سرا پاى تو را نازم، که از سر تا به پا نازى تو را دارم که مى نازم، تو از بهر که مینازی؟
تورادرقلب شعرم میگذارم به نام عشق آن را مینگارم تمام حرف من در شعر این بود تورا تا بی نهایت دوست دارم
ﭘﺮ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﯽ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﻢ ﭼﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻧﺪ ﻧﻪ ﻣﺮﺍ
اگر دیدی دختری بر درختی تکیه کرده برو کمکش چون کیلیپسش تو شاخه ها گیر کرده
نه شب چره میخواهم نه گپ و ناردانه فقط یلداترین بوسه از لبهات
دلتنگی یعنی: حسرت داشته باشی فال که میگیری بیاد: یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
هر من و تویی همیشه ما نمیشود این قانون سرنوشت است
به چشمم گفتم برات اشک نریزه . . . . دلم گفت بباره خاطرش خیلی عزیزه
سال های سال بر چوبه دار آویزانم ولی افسوس از شلیک خبری نیست
عبور میکنم ،هر روزاز کنار نیمکت های خالی پارک طوری که انگار کسی در آخرین نیمکت انتظارم را میکشد و به آنجا که میرسم باید وانمود کنم ،که باز دیر رسیده ام
بگو تمام تو مال من است دلم میخواهد حسادت کنم به خودم
دیوانه ام می کند فکر اینکه زنده زنده نیمی از من را از من جدا کنند لطفا تا زنده ام بمان
خوآب امشبم هم تویی مثل هر شب,پیش پیش می دانم
به یادم باش که دریادم بمانی که ماباهم رفیق بودیم زمانی گذشته هااگررفت وگذشتند ولی درقلب من بازهم همانی
بوسه برعکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شیشه ى عمر من است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند تار موى توست اما ریشه عمر من است
تو که باشی من قدم به قدم فدایت می شوم
سرا پاى تو را نازم، که از سر تا به پا نازى تو را دارم که مى نازم، تو از بهر که مینازی؟
تورادرقلب شعرم میگذارم به نام عشق آن را مینگارم تمام حرف من در شعر این بود تورا تا بی نهایت دوست دارم
ﭘﺮ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﯽ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﻢ ﭼﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻧﺪ ﻧﻪ ﻣﺮﺍ
اگر دیدی دختری بر درختی تکیه کرده برو کمکش چون کیلیپسش تو شاخه ها گیر کرده
نه شب چره میخواهم نه گپ و ناردانه فقط یلداترین بوسه از لبهات
دلتنگی یعنی: حسرت داشته باشی فال که میگیری بیاد: یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
هر من و تویی همیشه ما نمیشود این قانون سرنوشت است
به چشمم گفتم برات اشک نریزه . . . . دلم گفت بباره خاطرش خیلی عزیزه
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}