{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
بمیرد غرور فهمیدی نمی مانم . . دیدی می روم . . رفتم باز هم ایستاده ای نگاه میکنی آخرم میکشد تو را این غرور لعنتی
چه زیباست خیالی که تورا از آن همه فاصله می آوردبه کلبه تنهایی ا
اى کاش لمس کردن تیغ با رگ هایم گناه نداشت مى توانستم با تیغ رگ هایم را نوازش کنم تا از این تنهایی رها مى شدم و به آرامش مى رسیدم درست مثل آرامشى که او در آغوش دیگرى بدست آورد
کنار برکه دلم نشستم و نیامدی دوباره در سکوت خود شکستم و نیامدی سوال کردم از خدا نشانه ی خانه ی تورا سکوت کرد و در سکوت نشستم و نیامدی
این روز ها نبودنت بودنم را زیر سوال برده
ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻋﻤﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺣﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻧﺠﯿﺪﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺷﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺍﺷﮏ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺁﺏ ﺩﺭﯾﺎ ﺷﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ
خدایا از این به بعد به مخلوقاتت یه مترجم ضمیمه کن اینجا هیچکس هیچکس را نمی فهمد
چگونه پیدایت کنم ؟ وقتی به یاد نمی آورم چگونه گمت کرده ام
ﭼﻪ ﭘﺮ ﺟﺮﺃﺕ ﻭ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺕ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭی
مجنون همیشه مردنیست گاهی مجنون دخترکی تنهاست که زمانی لیلی کسى بود
من آخر هر جمله ناتمامم سه نقطه می گذارم یک نقطه اش اشک است نقطه بعدی دردی که دلم را می سوزاند نقطه آخر زخمی می شود و بر جانم باقی می ماند
همیشه از آمدن ن بر سر کلمات می ترسیدم ن داشتن تو ن بودن تو ن ماندن تو کاش اینبار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبری میداد از ن رفتن تو
ﺍﺷﮏ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻧﮕﯿﺮﻩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻧﺸﻮﻥ ﻧﻤﯿﺪﻩ
حسرت یعنی رو به رویم نشسته ای و باز خیسی چشمانم را آن دستمال خشک بی احساس پاک کند
روبرویم سراب پشت سر خاطرات نازنینم کدامین طرف سوی توست ؟؟
بمیرد غرور فهمیدی نمی مانم . . دیدی می روم . . رفتم باز هم ایستاده ای نگاه میکنی آخرم میکشد تو را این غرور لعنتی
چه زیباست خیالی که تورا از آن همه فاصله می آوردبه کلبه تنهایی ا
اى کاش لمس کردن تیغ با رگ هایم گناه نداشت مى توانستم با تیغ رگ هایم را نوازش کنم تا از این تنهایی رها مى شدم و به آرامش مى رسیدم درست مثل آرامشى که او در آغوش دیگرى بدست آورد
کنار برکه دلم نشستم و نیامدی دوباره در سکوت خود شکستم و نیامدی سوال کردم از خدا نشانه ی خانه ی تورا سکوت کرد و در سکوت نشستم و نیامدی
این روز ها نبودنت بودنم را زیر سوال برده
ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻋﻤﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺣﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻧﺠﯿﺪﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺷﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺍﺷﮏ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺁﺏ ﺩﺭﯾﺎ ﺷﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ
خدایا از این به بعد به مخلوقاتت یه مترجم ضمیمه کن اینجا هیچکس هیچکس را نمی فهمد
چگونه پیدایت کنم ؟ وقتی به یاد نمی آورم چگونه گمت کرده ام
ﭼﻪ ﭘﺮ ﺟﺮﺃﺕ ﻭ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺕ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭی
مجنون همیشه مردنیست گاهی مجنون دخترکی تنهاست که زمانی لیلی کسى بود
من آخر هر جمله ناتمامم سه نقطه می گذارم یک نقطه اش اشک است نقطه بعدی دردی که دلم را می سوزاند نقطه آخر زخمی می شود و بر جانم باقی می ماند
همیشه از آمدن ن بر سر کلمات می ترسیدم ن داشتن تو ن بودن تو ن ماندن تو کاش اینبار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبری میداد از ن رفتن تو
ﺍﺷﮏ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻧﮕﯿﺮﻩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻧﺸﻮﻥ ﻧﻤﯿﺪﻩ
حسرت یعنی رو به رویم نشسته ای و باز خیسی چشمانم را آن دستمال خشک بی احساس پاک کند
روبرویم سراب پشت سر خاطرات نازنینم کدامین طرف سوی توست ؟؟
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}