بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

سوزد وافروزد وخاموش شود، هر که چون تیغ بخندد به شب تار کسی، بی گمان دست به آغوش یارش ببرند، آنکه یک بوسه ستاند ز لب یارکسی

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

گنه از کیست؟ از آن پنجره ی باز از آن لحظه آغاز! از آن چشم گنه کار از آن لحظه ی دیدار!؟! کاش می‌‌شد گنه پنجره و لحظه و چشمت همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب تو را تنگ در آغوش بگیرم…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

در خواب خدا در گوشم گفت :توراچه به عشق؟! گفتم چرا؟ گفت :توخوابی، عشقت در آغوش دیگری لبخند زدم و گفتم :خدایا مخلوق توست؛ شاید تو خوابی و خبر از رسم دنیا نداری…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

شعر، ردیف و قافیه نمی خواهد بوی آغوش تو،! هر دیوانه ای را شاعر می کند

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری، که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر! فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود، دلش آغوش گرم میخواهد!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

همیشه کسانی هستند که در نهایت دلتنگی! نمی توانیم آنها را در آغوش بگیریم بدترین اتفاق شاید همین باشد…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

جهان بیابانی بی انتهاست و آغوش تو واحه ای بگذار بمانم…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

دوستت دارم در سکوتی آرام که با لبخند تو مواج است لبخندی! به شیرینی دست هایت وقتی برای در آغوش گرفتنم منتظرند امواجی به نرمی نفس هایت! وقتی برای صدا کردنم بی تابند

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

راه که میروی، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد تو فقط برای منی…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

آغوش من فقط اندازه تو جا دارد و بس! باور نمی کنی؟؟؟ همین لحظه چشمهایت را ببند خیال مرا در آغوش بکش ببین لبریز می شوی از عشق! از من ببین آغوش من ‘فقط’ به اندازه تو جا دارد

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

راه که میروی، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد تو فقط برای منی…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

آغوش من فقط اندازه تو جا دارد و بس! باور نمی کنی؟؟؟ همین لحظه چشمهایت را ببند خیال مرا در آغوش بکش ببین لبریز می شوی از عشق! از من ببین آغوش من ‘فقط’ به اندازه تو جا دارد

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد تو فقط برای منی…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

نزد من که می آیی نازنین پر از آغوش بیا! اینجا مردی ذره ذره در حسرت آغوش تو جان می دهد…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

به چشم هایت بگو آنقدر برای دلم رجز نخوانند! من اهل جنگ نیستم شاعرم! خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم شعری می نویسم آنوقت اگر توانستی! مرا در آغوش نگیر…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

مرهم درد مرد، گریه کردن نیست در آغوش گرفتن یا، در آغوش رفتن نیست مردی که درد دارد پاهایش به کار می افتد قدم می زند و پا میگذارد بر همه چیز ترجیه میدهد با کسی به جز خودش حرف نزند…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

سوزد وافروزد وخاموش شود، هر که چون تیغ بخندد به شب تار کسی، بی گمان دست به آغوش یارش ببرند، آنکه یک بوسه ستاند ز لب یارکسی

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

گنه از کیست؟ از آن پنجره ی باز از آن لحظه آغاز! از آن چشم گنه کار از آن لحظه ی دیدار!؟! کاش می‌‌شد گنه پنجره و لحظه و چشمت همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب تو را تنگ در آغوش بگیرم…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

در خواب خدا در گوشم گفت :توراچه به عشق؟! گفتم چرا؟ گفت :توخوابی، عشقت در آغوش دیگری لبخند زدم و گفتم :خدایا مخلوق توست؛ شاید تو خوابی و خبر از رسم دنیا نداری…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

شعر، ردیف و قافیه نمی خواهد بوی آغوش تو،! هر دیوانه ای را شاعر می کند

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری، که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر! فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود، دلش آغوش گرم میخواهد!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

همیشه کسانی هستند که در نهایت دلتنگی! نمی توانیم آنها را در آغوش بگیریم بدترین اتفاق شاید همین باشد…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

جهان بیابانی بی انتهاست و آغوش تو واحه ای بگذار بمانم…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

دوستت دارم در سکوتی آرام که با لبخند تو مواج است لبخندی! به شیرینی دست هایت وقتی برای در آغوش گرفتنم منتظرند امواجی به نرمی نفس هایت! وقتی برای صدا کردنم بی تابند

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

راه که میروی، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد تو فقط برای منی…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

آغوش من فقط اندازه تو جا دارد و بس! باور نمی کنی؟؟؟ همین لحظه چشمهایت را ببند خیال مرا در آغوش بکش ببین لبریز می شوی از عشق! از من ببین آغوش من ‘فقط’ به اندازه تو جا دارد

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

راه که میروی، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد تو فقط برای منی…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

آغوش من فقط اندازه تو جا دارد و بس! باور نمی کنی؟؟؟ همین لحظه چشمهایت را ببند خیال مرا در آغوش بکش ببین لبریز می شوی از عشق! از من ببین آغوش من ‘فقط’ به اندازه تو جا دارد

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد تو فقط برای منی…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

نزد من که می آیی نازنین پر از آغوش بیا! اینجا مردی ذره ذره در حسرت آغوش تو جان می دهد…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

به چشم هایت بگو آنقدر برای دلم رجز نخوانند! من اهل جنگ نیستم شاعرم! خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم شعری می نویسم آنوقت اگر توانستی! مرا در آغوش نگیر…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

مرهم درد مرد، گریه کردن نیست در آغوش گرفتن یا، در آغوش رفتن نیست مردی که درد دارد پاهایش به کار می افتد قدم می زند و پا میگذارد بر همه چیز ترجیه میدهد با کسی به جز خودش حرف نزند…