نه کسی منتظر است نه کسی چشم به راه نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه بین عاشق شدن ومرگ مگر فرقی هست! وقتی از عشق نصیبی نبری غیراز آه…

آینده را قاب میکنم بر دیوار زمان می کوبم چشم بر هم می زنم عجب قاب کهنه ای!!

دوستی راکه چشم انتخاب کند ممکن است محبوب دل نشود ولی آنراکه دل انتخاب کند بیگمان نورچشم خواهد شد

دیگر نمی نویسمت ؛ هر کس به چشم هایم نگاه کند ؛ تو را خواهد خواند!!

میخواهم به حرفهایت گوش دهم عزیز چشم هایت نمیگذارند…

دلم تنگه!! تنگ چشم هایی که روزی از نگاه دزدکی اش، پر از ذوق می شدم نازنین!

من از چشم تو خواندم روز آغاز! که با این عشق کار دل تمام است…

زندگی دفتری از خاطره است یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ، ما همه همسفریم…

بی تو مهتای شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم! شدم آن عاشق دیوانه که بودم!!!

بی تو مهتای شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم! شدم آن عاشق دیوانه که بودم!!!

هر صبح که چشم به روی دنیا باز میکنی! آغازی دوباره از توست آغازی از جنس بهار هیچ گاه برای زندگی کردن دیر نیست…

زندگی قصه تلخیست که از آغازش بسکه آزرده شدم چشم به پایان داشتم!!

ماه در روی کسی غیر تو دیدن ممنوع ناز چشم کسی جز تو خریدن ممنوع تابلویی بر سر دروازه ی قلبم زده ام!! که ورود احدی جز تو اکیدن ممنوع !

مثل باران چشم هایت دیدنی شهر خاموش نگاهت دیدنی زندگانی معنی لبخند توست! خنده هایت بی نهایت دیدنی!!

روز و شب خوابم نمی آیدبه چشم غم پرست بس که در بیداری هجر تو سوزانم چو شمع!!

توبیشتر از هرکس می دانی من ازارتفاع میترسم! من ازبلندی این فاصله می ترسم چشم دهان نیست که داد بکشد! به داد چشم هایم برس