{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود، گر نشود حرفی نیست اما نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست
همچو یک ساز در آغوشمی می نوازمت نرم و آرام در نفس هایت میچرخم و لایه لایه اوج میگیرم
کنارت که هستم نازنین عمیق تر نفس میکشم هوای باهم بودنمان را میبلعم مبتلاتر میشو
معجزه میدانی یعنی چه ؟ نفس میکشم ! جایی دورتر از نفسم …
لحظه ی شیرینی که به تو دل بستم از تو پرسیدم من :تو منی یا من تو؟ و تو گفتی هر دو، و به تو پیوستم گفتم ای کاش پناهم باشی همه جا و همه وقت تکیه گاهم باشی و تو گفتی هستم؛ تا نفس هست کنارت هستم
گاهی نفس به تیز یه شمشیر میشود، ازهرچه امیر افبی آدمیست دلت سیر میشود، کاری ندارم که، کجایی؟ چه میکنی؟ ولی ای دوست بی خدا سر مکن که دلت پیر میشود
آغوشی باش و مرا به اندازه تمام اشتباهاتم بغل کن بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شودفقط نگاه باشد و نفس زندگی آنقدرها دوام نمی آوردهمین حالا هم دیر است
گفتی :نمی تونم بی تو نفس بکشم اما حآلا شدی دستگآه اکسیژن این و اون
میدونی فرق تو با باد چیه ؟ باد نفس آسمونه ولی تونفس منی
نفس بادصبا مشک فشان هم بشود باز بوی خوش تو رونق عطاری هاست
اسب نفس بریده را طاقت تازیانه نیست
وقتی کسی به دل نشست نشستنش مقدسه حتی اگه تورو نخواد نفس کشیدنش بسه
نمیدانم تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم یا نفسم را به اندازه ی تو ؟ نمیدانم چون تو را دوست دارم نفس میکشم یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم ؟ تنها میدانم ، بسیار میخواهم تو را
هر چیزی زمانی دارد نفس هم که باشی؛ دیر برسی من رفته ام
همیشه هم دنیا بد نیست گاهی یک نفر با نفس هایش با نگاهش با کلامش با وجودش با بودنش بهشتی میسازد از این دنیا برایت
هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست / ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست
تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود، گر نشود حرفی نیست اما نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست
همچو یک ساز در آغوشمی می نوازمت نرم و آرام در نفس هایت میچرخم و لایه لایه اوج میگیرم
کنارت که هستم نازنین عمیق تر نفس میکشم هوای باهم بودنمان را میبلعم مبتلاتر میشو
معجزه میدانی یعنی چه ؟ نفس میکشم ! جایی دورتر از نفسم …
لحظه ی شیرینی که به تو دل بستم از تو پرسیدم من :تو منی یا من تو؟ و تو گفتی هر دو، و به تو پیوستم گفتم ای کاش پناهم باشی همه جا و همه وقت تکیه گاهم باشی و تو گفتی هستم؛ تا نفس هست کنارت هستم
گاهی نفس به تیز یه شمشیر میشود، ازهرچه امیر افبی آدمیست دلت سیر میشود، کاری ندارم که، کجایی؟ چه میکنی؟ ولی ای دوست بی خدا سر مکن که دلت پیر میشود
آغوشی باش و مرا به اندازه تمام اشتباهاتم بغل کن بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شودفقط نگاه باشد و نفس زندگی آنقدرها دوام نمی آوردهمین حالا هم دیر است
گفتی :نمی تونم بی تو نفس بکشم اما حآلا شدی دستگآه اکسیژن این و اون
میدونی فرق تو با باد چیه ؟ باد نفس آسمونه ولی تونفس منی
نفس بادصبا مشک فشان هم بشود باز بوی خوش تو رونق عطاری هاست
اسب نفس بریده را طاقت تازیانه نیست
وقتی کسی به دل نشست نشستنش مقدسه حتی اگه تورو نخواد نفس کشیدنش بسه
نمیدانم تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم یا نفسم را به اندازه ی تو ؟ نمیدانم چون تو را دوست دارم نفس میکشم یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم ؟ تنها میدانم ، بسیار میخواهم تو را
هر چیزی زمانی دارد نفس هم که باشی؛ دیر برسی من رفته ام
همیشه هم دنیا بد نیست گاهی یک نفر با نفس هایش با نگاهش با کلامش با وجودش با بودنش بهشتی میسازد از این دنیا برایت
هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست / ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}