{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
از آن وقتی که ماه نگهبان شب شد و خورشید نگهبان روز، اونا دیگه همدیگه رو ندیدن. احساس مسوولیت گاهی آدمها رو از هم دور میکنه................
نه زمین باش و نه خاک، که تو را خوار کنند / وانگهی ذهن تو را پر ز مردار کنند آسمان باش که خلقی به نگاهت بخرند / وز پی دیدن تو، سر به بالا ببرند . .
زندگی قصه ی تلخی ست که از اغازش بس که ازرده شدم چشم به پایان دارم
مثل بارون باش که به هیچکس دل نمیبنده ولی وقتی میاد همه رو خوش حال میکنه
دعایم گرچه گیرا نیست دعایت میکنم اما!نمیدانم چه میخواهی""از او خواهم برای تو هر آنچه در دلت خواهی.
بهترين افراد در نزديكترين فاصله مان قرار گرفته اند.بي آنكه بدانيم.
کاش میدانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد ؟ و چرا مرغ مهاجر به هنگام سفر می گرید ؟
روزی روزگاری خدا ما رو آفرید تا آدم باشیم............قصه ما به سر رسید...خدا به خواستش نرسید
حــــــرف تــــــو که میشــــــود مــــــن چقــــــدر ناشیانه, ادعــــــای بی تفاوتــــــی میکــــــنم!
تولد و مرگ را چاره ای نیست"مهم این است که فاصله ی میان آن دو را شادو خوب زندگی کنیم.
دل اگر كندني بود مطمئنا فرهاد جاي بيستون دل ميكند
ترس هنگامي به پايان ميرسد كه ايمان شروع ميشود.
مردي كه با همسرش همچون پرنسس رفتار ميكند گواه اين است كه خود در آغوش يك ملكه به دنيا آمده و پرورش يافته است.
نتيجه زندگي چيزهايي نيست كه جمع ميكنيم بلكه قلبهاييست كه جذب ميكنيم!
گناهش گردن خودش...آنروز روزه بودم كه حسرت داشتنش را خوردم
خدایا آنکس که صادقانه یادم می کند.هرلحظه عاشقانه یادش کن.
از آن وقتی که ماه نگهبان شب شد و خورشید نگهبان روز، اونا دیگه همدیگه رو ندیدن. احساس مسوولیت گاهی آدمها رو از هم دور میکنه................
نه زمین باش و نه خاک، که تو را خوار کنند / وانگهی ذهن تو را پر ز مردار کنند آسمان باش که خلقی به نگاهت بخرند / وز پی دیدن تو، سر به بالا ببرند . .
زندگی قصه ی تلخی ست که از اغازش بس که ازرده شدم چشم به پایان دارم
مثل بارون باش که به هیچکس دل نمیبنده ولی وقتی میاد همه رو خوش حال میکنه
دعایم گرچه گیرا نیست دعایت میکنم اما!نمیدانم چه میخواهی""از او خواهم برای تو هر آنچه در دلت خواهی.
بهترين افراد در نزديكترين فاصله مان قرار گرفته اند.بي آنكه بدانيم.
کاش میدانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد ؟ و چرا مرغ مهاجر به هنگام سفر می گرید ؟
روزی روزگاری خدا ما رو آفرید تا آدم باشیم............قصه ما به سر رسید...خدا به خواستش نرسید
حــــــرف تــــــو که میشــــــود مــــــن چقــــــدر ناشیانه, ادعــــــای بی تفاوتــــــی میکــــــنم!
تولد و مرگ را چاره ای نیست"مهم این است که فاصله ی میان آن دو را شادو خوب زندگی کنیم.
دل اگر كندني بود مطمئنا فرهاد جاي بيستون دل ميكند
ترس هنگامي به پايان ميرسد كه ايمان شروع ميشود.
مردي كه با همسرش همچون پرنسس رفتار ميكند گواه اين است كه خود در آغوش يك ملكه به دنيا آمده و پرورش يافته است.
نتيجه زندگي چيزهايي نيست كه جمع ميكنيم بلكه قلبهاييست كه جذب ميكنيم!
گناهش گردن خودش...آنروز روزه بودم كه حسرت داشتنش را خوردم
خدایا آنکس که صادقانه یادم می کند.هرلحظه عاشقانه یادش کن.
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}