آموختم که از درد های کوچک است که آدم می نالد اما وقتی ضربه سهمگین باشد ، لال می شوی ...

افتادم به جاده ای که دوست می داشتم و جاده مرا برد برد برد به جایی که دوست نمی داشتم.

دلتنگی چه معنی دارد ؟ دلتنگی معنی ندارد ... درد دارد !!

 بله اما ! ..از خود که میگذری دیگر رنگ خودت را نخواهی دید .. و می شوی محض ! آری میشوی تنهای محض !

دلم ؛ آری دلم ، گرفته است ، از تمام لحظه هایی که در طالع من رقم خورد ! از همه چیزی که بر باد رفت ، حتی نفس هایی کمه بر باد حبس ؛ رفت !

چقدر سرد است ،هوای دستانم ،و چه تنها می گذرد این تن من ،از کوچهء خیال های خوش ،آغوشی که هیچ کس برایش ،احساسی خرج نکرد ...

دلم میگیرد ، از فرصت هایی که ؛ می گذرند ، و من همچنان در اسارت خویشتن!

چه فرقی دارد ، پُشت میله ها باشی ؛ یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن ، وقتی که آرزوهایت ، در حبس باشند !

اگه کسی به تو نگاه کرد و قلبت لرزید عجله نکن چون ممکنه کاری با قلبت بکنه که چشمات بلرزن

یادت باشه که: در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی. به آنچه گریه دار بود میخندی.

آنچه نامش"زندگي"بود مراكشت مانده ام آنچه نامش "مرگ"است بامن چه كند!

محبت زیادی همیشه آدمها را خراب می کند، گاهی آدمها می روند نه برای اینکه دلیلی برای ماندن ندارند، بلکه آنقدر کوچکند که تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند.

به فصل دونفره پاییز نزدیک می شویم ...طلب صبربرای یک نفره ها... !

گاهی فقط باید لبخند بزنی و رد شی بذار فکر کنن نفهمیدی

اگر می خواهی اعمالت مورد پسند خدا باشد، در سختیها از خودت بگذر، دیگران را قربانـــــی نکن

دوست برادری است که طبق میل خود انتخابش می کنی