بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه
{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
همه چیز درسکوت . . رنگ تو را پیدا میکند انگار سکوت یعنی تمام حرفهای تو نگاه کن . . سکوت کرده ام ! سراغم را نمی گیری . . !
تنهاييم را ب گردن هيچكس نمي اندازم،گردن هيچ كس تاب اين همه سنگيني را ندارد!!!
چهار فصل کافی نیست،هوا تو فصل دیگریست...
فـَریبـــ سکوتمـــ را نـخـور تنهـــا بـَراے ثــانیـــﮧاے בعـوتتـــ مے کنـمــ مهمــاטּ چشمــ هایمـــ بـاشے بیــا و ببیـטּ چـﮧ غـوغــایے بـﮧ پـا کــرבهـ اے בر مَـטּ
دستی بر بایگانی احساست بکش نگاه کن! کسی، زنده می ماند. میان خروارها خاك هم كه باشد نگاهش سوی تو خاموش نمی شود.
حـــ ــالا کــــه قــرار اســتــ ازتـــو عــ ــبور کـــ ـــنم بــگـ ــذار کــفــ ــش هـــ ـــایم را دربــیـــ ــاورم تـــ ــوهــنوزهــ ـم بـــرایــ ـم مقــ ـــدســ ــی
خدایا التماست می کنم همه ی دنیایت ارزانی دیگران ! ولی ، آنکه دنیای من است.... مال دیگری نباشد...
دمای ذوبت چند درجه بود که هرچه خودم را به آب و آتش زدم یخت باز نشد!؟...
تو در آیینه نظر کن که چه دلبری ولیکن توکه خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد!!!
حالم خوب است! اما دلم تنگ ان روز هایی شده که میتوانستم از ته دل بخندم!
ای همسفر قدیمی تواسوده بخواب.من مشق گریه هایم مانده.......
طبیبان برسر بالین من اهسته میگفتند.که امشب تاسحراین عاشق دلخسته میمیرد.زهرجابگذردتابوت من غوغابه باخیزد.چه سنگین میروداین مرده ازبس که ارزودارد.............
امشب انگار قرصها هم الزایمر گرفتند لعنتیا یادشون رفته که خواب اورند نه یاداور...
روز هـآیــَم رآ خیــآبـآטּ هـآی ایـטּ شـَهر گرفتـﮧ انـد، و شـَب هـآیـَم را خواب هـآے تــو بیـولوژے هـَم نخوانـده بـآشے میفـَهمے چـﮧ مرگـَم است !
کــــــــــاش روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــن مثل ِ “دوست داشتن های” تو کوتاه می شد کــــــــــاش…
ثانیه ها .... دلتنگی مرا از فاصله ای به وسعتِ آسمان فریاد میزنند.... کاش امروز را... لحظه ای....فقط لحظه ای.... در کنارت بودم.... کااااش.....
همه چیز درسکوت . . رنگ تو را پیدا میکند انگار سکوت یعنی تمام حرفهای تو نگاه کن . . سکوت کرده ام ! سراغم را نمی گیری . . !
تنهاييم را ب گردن هيچكس نمي اندازم،گردن هيچ كس تاب اين همه سنگيني را ندارد!!!
چهار فصل کافی نیست،هوا تو فصل دیگریست...
فـَریبـــ سکوتمـــ را نـخـور تنهـــا بـَراے ثــانیـــﮧاے בعـوتتـــ مے کنـمــ مهمــاטּ چشمــ هایمـــ بـاشے بیــا و ببیـטּ چـﮧ غـوغــایے بـﮧ پـا کــرבهـ اے בر مَـטּ
دستی بر بایگانی احساست بکش نگاه کن! کسی، زنده می ماند. میان خروارها خاك هم كه باشد نگاهش سوی تو خاموش نمی شود.
حـــ ــالا کــــه قــرار اســتــ ازتـــو عــ ــبور کـــ ـــنم بــگـ ــذار کــفــ ــش هـــ ـــایم را دربــیـــ ــاورم تـــ ــوهــنوزهــ ـم بـــرایــ ـم مقــ ـــدســ ــی
خدایا التماست می کنم همه ی دنیایت ارزانی دیگران ! ولی ، آنکه دنیای من است.... مال دیگری نباشد...
دمای ذوبت چند درجه بود که هرچه خودم را به آب و آتش زدم یخت باز نشد!؟...
تو در آیینه نظر کن که چه دلبری ولیکن توکه خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد!!!
حالم خوب است! اما دلم تنگ ان روز هایی شده که میتوانستم از ته دل بخندم!
ای همسفر قدیمی تواسوده بخواب.من مشق گریه هایم مانده.......
طبیبان برسر بالین من اهسته میگفتند.که امشب تاسحراین عاشق دلخسته میمیرد.زهرجابگذردتابوت من غوغابه باخیزد.چه سنگین میروداین مرده ازبس که ارزودارد.............
امشب انگار قرصها هم الزایمر گرفتند لعنتیا یادشون رفته که خواب اورند نه یاداور...
روز هـآیــَم رآ خیــآبـآטּ هـآی ایـטּ شـَهر گرفتـﮧ انـد، و شـَب هـآیـَم را خواب هـآے تــو بیـولوژے هـَم نخوانـده بـآشے میفـَهمے چـﮧ مرگـَم است !
کــــــــــاش روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــن مثل ِ “دوست داشتن های” تو کوتاه می شد کــــــــــاش…
ثانیه ها .... دلتنگی مرا از فاصله ای به وسعتِ آسمان فریاد میزنند.... کاش امروز را... لحظه ای....فقط لحظه ای.... در کنارت بودم.... کااااش.....
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}