{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
این روزها که مے گذرد شادم این روزها که مے گذرد شادم که مے گذرد این روزها شادم که مے گذرد "زنده یاد قیصر امین پور"
دست دلم رو میگیرم و میریم دوتایی..... یکی از همین روزای برفی...... نپرس کجا؟ خواهشا.....!! اخه آوارگی که مقصد نداره....
هرکجا هستی به آسمان نگاه کن اینکه آسمانمان یکیست آراااااااامم می کند.....
خسته ام مثل درخته سروی که سالها در برابر طوفان مقاومت کرد اما وقتی دل به نسیمی بست شکستـــــــــــــــــ
رفتــــ . . . بـــدونِ مــن . . . و مـــن ، بی او . . . چیزی بــــرای گفتن ندارمـ . . . !
سرنوشت پاپوشي برايم دوخت كه دربه در فاصله ها شدم , دهنم چنان سوخت از آشي كه برايم پخته بود كه از ترس آب يخ را هم قبل از خوردن فوت ميكنم ...
سكوت ميكنم نه اينكه حرفي نيست _ نميدانم از كجا بايد شروع كنم.......
اگر از حوالی لحظه هایم می گذری زنی عاشقانه پاره پاره می کند روزهایش را و گیسوی تنهایش را می سپارد به باد تا سقط کند, تمام دوستت دارم های خاموش را ...!
صدای پرنده ای را میشنوم که شوق پرواز دارد اما بال پرواز ندارد!!!
دیگر برای داشتن کسی سماجت نمیکنم...پرنده ای که سهم من نباشد برایش قفس هم که بسازم میرود...
به سلامتي خدا ,كه تمام آرزوهايم را جلوي چشمانم پر پر كرد ...تا عظمتش را نشانم دهد ...ّ
باران ياد آور خاطرات زيباي روزهاييست كه تو بودي _ يادآور حضورت و يادآور مهربانيت و يادآور خوب بودنت _ و امروز باران اينجاست ، باراني كه دلش آسمانيست_ راستي تو اين روزها كجاي آسماني.......
گاهی باید ب دور خود دیواری کشید ن برای انکه دیگران را از خودت دور کنی! بلکه برای اینکه ببینی چ کسی برای دیدنت دیوار خراب میکند...!
تا حرف از صداقت شد.... صدا قطع شد.
تک پرم نماندی ... خیالی نیست ، دیگری پرپرت میکند ...
مارها از پونه ها خوششان می آید آدمیان قصه سازی می کنند
این روزها که مے گذرد شادم این روزها که مے گذرد شادم که مے گذرد این روزها شادم که مے گذرد "زنده یاد قیصر امین پور"
دست دلم رو میگیرم و میریم دوتایی..... یکی از همین روزای برفی...... نپرس کجا؟ خواهشا.....!! اخه آوارگی که مقصد نداره....
هرکجا هستی به آسمان نگاه کن اینکه آسمانمان یکیست آراااااااامم می کند.....
خسته ام مثل درخته سروی که سالها در برابر طوفان مقاومت کرد اما وقتی دل به نسیمی بست شکستـــــــــــــــــ
رفتــــ . . . بـــدونِ مــن . . . و مـــن ، بی او . . . چیزی بــــرای گفتن ندارمـ . . . !
سرنوشت پاپوشي برايم دوخت كه دربه در فاصله ها شدم , دهنم چنان سوخت از آشي كه برايم پخته بود كه از ترس آب يخ را هم قبل از خوردن فوت ميكنم ...
سكوت ميكنم نه اينكه حرفي نيست _ نميدانم از كجا بايد شروع كنم.......
اگر از حوالی لحظه هایم می گذری زنی عاشقانه پاره پاره می کند روزهایش را و گیسوی تنهایش را می سپارد به باد تا سقط کند, تمام دوستت دارم های خاموش را ...!
صدای پرنده ای را میشنوم که شوق پرواز دارد اما بال پرواز ندارد!!!
دیگر برای داشتن کسی سماجت نمیکنم...پرنده ای که سهم من نباشد برایش قفس هم که بسازم میرود...
به سلامتي خدا ,كه تمام آرزوهايم را جلوي چشمانم پر پر كرد ...تا عظمتش را نشانم دهد ...ّ
باران ياد آور خاطرات زيباي روزهاييست كه تو بودي _ يادآور حضورت و يادآور مهربانيت و يادآور خوب بودنت _ و امروز باران اينجاست ، باراني كه دلش آسمانيست_ راستي تو اين روزها كجاي آسماني.......
گاهی باید ب دور خود دیواری کشید ن برای انکه دیگران را از خودت دور کنی! بلکه برای اینکه ببینی چ کسی برای دیدنت دیوار خراب میکند...!
تا حرف از صداقت شد.... صدا قطع شد.
تک پرم نماندی ... خیالی نیست ، دیگری پرپرت میکند ...
مارها از پونه ها خوششان می آید آدمیان قصه سازی می کنند
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}