{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
هیچ اتفاق خاصی نیفتاده! ستون حوادث خالیست... هنوز زنده ام بی تو! باورت میشود؟
به پرستو نبايد دل بست زيرا كه او نازك دل است و ميگريزد از ما مانند باد از سرما و فراموش ميكند تمام روزهاي با هم بودن را
دلتنگی ﺑﺪﻧﻴﺴﺖ ، ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﺩﻭﺭﻧﺪ.
چه سخت است دلتنگ قاصدك بودن در جاده اى كه در ان هيچ بادى نميوزد!
دورى يعنى فراق فراق يعنى دلتنگى دلتنگى يعنى تو تو يعنى همه ى دنياى من
در يك آشنايى دوستانه ما با هم دست داديم ... تو فقط دست دادى و من همه چيزم را از دست دادم...!
با آمدنت بهار دل پيدا شد/ بلبل به نوا آمد و گلها وا شد اى كاش كه رفتنت نمى ديدم من / با رفتن تو قيامتى بر پا شد ...
چقدر بايد بگذرد؟؟ تا من در مرور خاطراتم وقتى از كنار تو رد مى شم تنم نلرزد ... بغضم نگيرد ...
تو را با ديگرى ديدم كه بى من شادمان بودى گمانم بود بى احساسى و تو بيش از آن بودى رها كردى مرا رفتى شكستن بود تقديرم تمام فكر من هستى به فكر ديگران بودى
هميشه دور بودن معناي فراموش كردن نيست ، گاهي فرصتي ست براي دلتنگ شدن
كاش ميشد غصه ها رو تا كنم * پشت پرچين نگاها جا كنم * كاش ميشد در امتداد لحظه ها * لحظه اى را نيز با تو نجوا كنم
اگه فراموشم كنی ميرم سراغ سرنوشت ، ميگم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت ، اگه فراموشم كني سلطان قصر غم ميشم مثل يه شمع بي فروغ لحظه به لحظه كم ميشم
قصه عشقت را ... به بیگانگان نگو !!! چرا که این کلاغهای غریب بر کلاه حصیری مترسک نیز آشیانه می سازند...
هر چه زدم بی تو دلم وا نشد جز تو کسی باب دل ما نشد هر چه پرستو شدم و پر زدم هم نفسی مثل تو پیدا نشد
رو تابلوهای جاده ها سرگذره پیاده ها برات پیغام گذاشتم که هیچکسو تو دنیا قدر تو دوست نداشتم.
ممنون كه نمى پرسى حالت چطور است تا مجبور نشوم دروغ بگويم كه خوبم!
هیچ اتفاق خاصی نیفتاده! ستون حوادث خالیست... هنوز زنده ام بی تو! باورت میشود؟
به پرستو نبايد دل بست زيرا كه او نازك دل است و ميگريزد از ما مانند باد از سرما و فراموش ميكند تمام روزهاي با هم بودن را
دلتنگی ﺑﺪﻧﻴﺴﺖ ، ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﺩﻭﺭﻧﺪ.
چه سخت است دلتنگ قاصدك بودن در جاده اى كه در ان هيچ بادى نميوزد!
دورى يعنى فراق فراق يعنى دلتنگى دلتنگى يعنى تو تو يعنى همه ى دنياى من
در يك آشنايى دوستانه ما با هم دست داديم ... تو فقط دست دادى و من همه چيزم را از دست دادم...!
با آمدنت بهار دل پيدا شد/ بلبل به نوا آمد و گلها وا شد اى كاش كه رفتنت نمى ديدم من / با رفتن تو قيامتى بر پا شد ...
چقدر بايد بگذرد؟؟ تا من در مرور خاطراتم وقتى از كنار تو رد مى شم تنم نلرزد ... بغضم نگيرد ...
تو را با ديگرى ديدم كه بى من شادمان بودى گمانم بود بى احساسى و تو بيش از آن بودى رها كردى مرا رفتى شكستن بود تقديرم تمام فكر من هستى به فكر ديگران بودى
هميشه دور بودن معناي فراموش كردن نيست ، گاهي فرصتي ست براي دلتنگ شدن
كاش ميشد غصه ها رو تا كنم * پشت پرچين نگاها جا كنم * كاش ميشد در امتداد لحظه ها * لحظه اى را نيز با تو نجوا كنم
اگه فراموشم كنی ميرم سراغ سرنوشت ، ميگم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت ، اگه فراموشم كني سلطان قصر غم ميشم مثل يه شمع بي فروغ لحظه به لحظه كم ميشم
قصه عشقت را ... به بیگانگان نگو !!! چرا که این کلاغهای غریب بر کلاه حصیری مترسک نیز آشیانه می سازند...
هر چه زدم بی تو دلم وا نشد جز تو کسی باب دل ما نشد هر چه پرستو شدم و پر زدم هم نفسی مثل تو پیدا نشد
رو تابلوهای جاده ها سرگذره پیاده ها برات پیغام گذاشتم که هیچکسو تو دنیا قدر تو دوست نداشتم.
ممنون كه نمى پرسى حالت چطور است تا مجبور نشوم دروغ بگويم كه خوبم!
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}