{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم بنازم مطربان را که خلق را مسرور می خواهند!
باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم
اسیرتم ولی آزاد
سر پایینی پرنده سر بالایی شرمنده
از بس خوردم مرغ و پلو آخر شدم مارکوپولو
شد شد نشد نشد ب…
من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن هرچه می خواهی بکن محتاج نامردان مکن
من از عقرب نمی ترسم ولی از سوسک می ترسم من از دشمن نمی ترسم ولی از دوست می ترسم
تند رفتن که نشد مردی عشق است که برگردی
مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز جوان به حادثه ای زود پیر می شود گاهی
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت
نه عشق نه خورشید زیرا هر دو غروب می کنند
گر پادشاه عالمی بازهم گدای مادری
در قمار زندگی عاقبت ما باختیم بس که تکخال محبت بر زمین انداختیم
تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم بنازم مطربان را که خلق را مسرور می خواهند!
باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم
اسیرتم ولی آزاد
سر پایینی پرنده سر بالایی شرمنده
از بس خوردم مرغ و پلو آخر شدم مارکوپولو
شد شد نشد نشد ب…
من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن هرچه می خواهی بکن محتاج نامردان مکن
من از عقرب نمی ترسم ولی از سوسک می ترسم من از دشمن نمی ترسم ولی از دوست می ترسم
تند رفتن که نشد مردی عشق است که برگردی
مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز جوان به حادثه ای زود پیر می شود گاهی
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت
نه عشق نه خورشید زیرا هر دو غروب می کنند
گر پادشاه عالمی بازهم گدای مادری
در قمار زندگی عاقبت ما باختیم بس که تکخال محبت بر زمین انداختیم
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}