بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

زنگ زدم به بابام میگم یه کارت شارژ واسم بخر... نمیدونم چرا یهو انتن گوشیش رفت من هی میگفتم : الو....الو....بابام میگفت هی الو الو نکن اصلا صدات نمیاد :| عايا اين فك و فاميل است ما داريم؟!!!؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

داداشم زد شیشه ادکلونو شیکوند ، با عجله میگه زود باش چند تا لباس بیار بکشیم روش حیفه ! تو کف مدیریت بحرانشم :|

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

کمدمو باز کردم میبینم چندتا از لباسای برادرم قاطی لباسامه به مامانم میگم اینا چرا اینجاست؟ میگه برادرت گفته اینا رو نمیخواد بدمش به مستحق!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

زنگ خونه رو زدم، بابام از پشت آیفون میگه: تنهایی؟ میگم: نه! خونه محاصره است. بهتره تسلیم شیم بابا! هیچی دیگه. امشب چه باد خنکی میاد تو پارک

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

رو لباسم یه لکه خون ریخته. شستمش پاک نشده. ب مامانم میگم :خون با چی پاک میشه؟ از اون اتاق داد میزنه :خون فقط با خون پاک میشه! مامان آرتیسته داریم؟؟؟!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

با داداشم دعوام در اومده ...اومدم براش ناز كنم برگشتم گفتم ديگه دوست ندارم... اونم نه گذاشت نه برداشت برگشت بهم گفت:"بهتر يكي از خاطرخاهام كمتر..." من o 0  بقيه خانواده @@

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

کلا من فقط تو یه حالت برای بقیه مهمم اونم وقتی که مریض میشم فقطم به این خاطر که کاراشونو دیگه کسی نیست که انجام بده وگرنه بازم کسی منو نمیخواست

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

تو جمع نشسته بوديم گفتم از جنيفر لوپز خوشم مياد.... بابابزرگم كه حاضر جوابم هست دراومد گفت خب درستو بخون يكيشو بگير !!!! بنده خدا فكر كرده جنيفر لوپز ماشينه فك و فاميله داريم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اقا شرمنده از این حرف ولی فک و فامیل ما باید منقرض بشن بجاشون یک گونه جدید ظاهر بشه.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

سلامتی ما معمولیا  که از پاییز و زمستون نه خاطره های عاشقانه اش  که فقط خشکیِ لب و فین فینِ دماغش بهمون رسید !

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

تو خونه ي شما هم وقتي اينترنت قطع ميشه همه داد ميزنن : يكي بره مودم رو خاموش روشن كنه ،؛ يا فقط تو خونه ي ما اينطوريه ؟!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

خواهرزاده ی 2 سالم اومده بود خونمون یه راست رفت تو اتاقم سر کشویی که توش شکلات میزارم..خواست بازش کنه دید نمیتونه..خم شد از لای درز کشو توش رو نکاه میکرد و داد میزد:پاستیل بیا بیلوووون...بخولمت..!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

استعدادای مامانم کم کم داره شکوفا میشه اون روز داشت شعر میخوند میگه ای عاشق صبا به کجا میبرندمت بنگر که از کجا به کجا میبرندمت واقعا فعل میبرندمت چرا به فکر دهخدا و معین نرسیده بود نمیدونم!!!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بچه بودم از بابام پرسیدم گذشته ی rideچی میشه؟ بابای منم بلد نبود گفت خورد‍‍!!!!! گفتم نه تو اینگلیسی گفت ate!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

رفته بودم مهدكودك دختر خالم.داشتيم تو حياط بازي ميكرديم يهو يه دختر رد شد رفت دسشويي..بعد از دقايقي.. يهو داد زد : خانووووووم،بيا بشورتم!!! :|

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

امروز مامانم بهم گفت: امير پاشو بيا اين كيسه هارو ببر تو . منم تو يه دستم دو تا كيسه گذاشتم،گفت اين جوري نه. با دو دست كه يه هندونه بلند نمي كنن! هيچى ديگه، كلا ميوه هارو همون جا جويدم!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

زنگ زدم به بابام میگم یه کارت شارژ واسم بخر... نمیدونم چرا یهو انتن گوشیش رفت من هی میگفتم : الو....الو....بابام میگفت هی الو الو نکن اصلا صدات نمیاد :| عايا اين فك و فاميل است ما داريم؟!!!؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

داداشم زد شیشه ادکلونو شیکوند ، با عجله میگه زود باش چند تا لباس بیار بکشیم روش حیفه ! تو کف مدیریت بحرانشم :|

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

کمدمو باز کردم میبینم چندتا از لباسای برادرم قاطی لباسامه به مامانم میگم اینا چرا اینجاست؟ میگه برادرت گفته اینا رو نمیخواد بدمش به مستحق!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

زنگ خونه رو زدم، بابام از پشت آیفون میگه: تنهایی؟ میگم: نه! خونه محاصره است. بهتره تسلیم شیم بابا! هیچی دیگه. امشب چه باد خنکی میاد تو پارک

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

رو لباسم یه لکه خون ریخته. شستمش پاک نشده. ب مامانم میگم :خون با چی پاک میشه؟ از اون اتاق داد میزنه :خون فقط با خون پاک میشه! مامان آرتیسته داریم؟؟؟!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

با داداشم دعوام در اومده ...اومدم براش ناز كنم برگشتم گفتم ديگه دوست ندارم... اونم نه گذاشت نه برداشت برگشت بهم گفت:"بهتر يكي از خاطرخاهام كمتر..." من o 0  بقيه خانواده @@

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

کلا من فقط تو یه حالت برای بقیه مهمم اونم وقتی که مریض میشم فقطم به این خاطر که کاراشونو دیگه کسی نیست که انجام بده وگرنه بازم کسی منو نمیخواست

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

تو جمع نشسته بوديم گفتم از جنيفر لوپز خوشم مياد.... بابابزرگم كه حاضر جوابم هست دراومد گفت خب درستو بخون يكيشو بگير !!!! بنده خدا فكر كرده جنيفر لوپز ماشينه فك و فاميله داريم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اقا شرمنده از این حرف ولی فک و فامیل ما باید منقرض بشن بجاشون یک گونه جدید ظاهر بشه.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

سلامتی ما معمولیا  که از پاییز و زمستون نه خاطره های عاشقانه اش  که فقط خشکیِ لب و فین فینِ دماغش بهمون رسید !

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

تو خونه ي شما هم وقتي اينترنت قطع ميشه همه داد ميزنن : يكي بره مودم رو خاموش روشن كنه ،؛ يا فقط تو خونه ي ما اينطوريه ؟!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

خواهرزاده ی 2 سالم اومده بود خونمون یه راست رفت تو اتاقم سر کشویی که توش شکلات میزارم..خواست بازش کنه دید نمیتونه..خم شد از لای درز کشو توش رو نکاه میکرد و داد میزد:پاستیل بیا بیلوووون...بخولمت..!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

استعدادای مامانم کم کم داره شکوفا میشه اون روز داشت شعر میخوند میگه ای عاشق صبا به کجا میبرندمت بنگر که از کجا به کجا میبرندمت واقعا فعل میبرندمت چرا به فکر دهخدا و معین نرسیده بود نمیدونم!!!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بچه بودم از بابام پرسیدم گذشته ی rideچی میشه؟ بابای منم بلد نبود گفت خورد‍‍!!!!! گفتم نه تو اینگلیسی گفت ate!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

رفته بودم مهدكودك دختر خالم.داشتيم تو حياط بازي ميكرديم يهو يه دختر رد شد رفت دسشويي..بعد از دقايقي.. يهو داد زد : خانووووووم،بيا بشورتم!!! :|

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

امروز مامانم بهم گفت: امير پاشو بيا اين كيسه هارو ببر تو . منم تو يه دستم دو تا كيسه گذاشتم،گفت اين جوري نه. با دو دست كه يه هندونه بلند نمي كنن! هيچى ديگه، كلا ميوه هارو همون جا جويدم!