{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
بشر هیچ نیست، مگر آنچه از خود می سازد.
کار جهان بر این مدار است که گویی تمام آدمیان، چشم بر رفتار هر یک از افراد دوخته اند و روش خود را طبق رفتار همین یک نفر تنظیم می کنند.
کسی که دروغ می گوید و با گفتن اینکه همه ی مردم چنین نمی کنند، برای خود عذری می تراشد، کسی است که با وجدان خود بر سر ستیز است.
شما آزاده اید؛ راه خود را برگزینید؛ یعنی بیافرینید.
حقیقتی وجود ندارد، جز در عمل.
بشر، محکوم است، زیرا خود را نیافریده و در عین حال، آزاد است، زیرا همین که پا به جهان گذاشت مسئول همه ی کارهایی است که انجام می دهد.
عشقی جز آنچه به مرحله ی تحقق درمی آید، وجود ندارد.
بشر وجود ندارد، مگر در حدی که طرح های خود را تحقق می بخشد. بنابراین، جز مجموعه ی اعمال خود، جز زندگانی خود، هیچ نیست.
آنچه آدمی را سست عنصر می سازد، عمل گریز یا تسلیم است.
امکان عشق، چیزی جز آنچه از عشق تجلی می کند نیست.
آنچه به بشر امکان زندگی می دهد، تنها عمل است.
شخص قهرمان، خود، خویشتن را قهرمان می کند.
من همیشه می توانم آزادانه انتخاب کنم، اما باید بدانم که اگر انتخاب نکنم، باز هم انتخابی کرده ام.
فلسفه ی متکی به احتمالات که وابسته به حقیقتی نباشد، محکوم به نیستی است.
هیچ کس نمی تواند آزادی خود را هدف خویش سازد، مگر اینکه آزادی دیگران را نیز به همان گونه هدف خود قرار دهد.
بشر از ابتدا موجود ساخته و پرداخته ای نیست؛ بلکه با برگزیدن اخلاق خود، خویشتن را می سازد.
بشر هیچ نیست، مگر آنچه از خود می سازد.
کار جهان بر این مدار است که گویی تمام آدمیان، چشم بر رفتار هر یک از افراد دوخته اند و روش خود را طبق رفتار همین یک نفر تنظیم می کنند.
کسی که دروغ می گوید و با گفتن اینکه همه ی مردم چنین نمی کنند، برای خود عذری می تراشد، کسی است که با وجدان خود بر سر ستیز است.
شما آزاده اید؛ راه خود را برگزینید؛ یعنی بیافرینید.
حقیقتی وجود ندارد، جز در عمل.
بشر، محکوم است، زیرا خود را نیافریده و در عین حال، آزاد است، زیرا همین که پا به جهان گذاشت مسئول همه ی کارهایی است که انجام می دهد.
عشقی جز آنچه به مرحله ی تحقق درمی آید، وجود ندارد.
بشر وجود ندارد، مگر در حدی که طرح های خود را تحقق می بخشد. بنابراین، جز مجموعه ی اعمال خود، جز زندگانی خود، هیچ نیست.
آنچه آدمی را سست عنصر می سازد، عمل گریز یا تسلیم است.
امکان عشق، چیزی جز آنچه از عشق تجلی می کند نیست.
آنچه به بشر امکان زندگی می دهد، تنها عمل است.
شخص قهرمان، خود، خویشتن را قهرمان می کند.
من همیشه می توانم آزادانه انتخاب کنم، اما باید بدانم که اگر انتخاب نکنم، باز هم انتخابی کرده ام.
فلسفه ی متکی به احتمالات که وابسته به حقیقتی نباشد، محکوم به نیستی است.
هیچ کس نمی تواند آزادی خود را هدف خویش سازد، مگر اینکه آزادی دیگران را نیز به همان گونه هدف خود قرار دهد.
بشر از ابتدا موجود ساخته و پرداخته ای نیست؛ بلکه با برگزیدن اخلاق خود، خویشتن را می سازد.
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}